یک مدیر باسابقه اقتصادی: اولویت اصلی اقتصاد، خروج کشور از جریانِ ستیزِ با دنیا است

تغییر رویکرد دولت جدید در برنامه ریزی و سیاست گذاری اقتصادی، می تواند نقطه عطف تاریخ اقتصادی کشور و شروع شکوفایی و نقش آفرینی تولید ملی در بالندگی سیاسی و اجتماعی ایران باشد. اما حقیقت امر این است که دولت سیزدهم در حالی کار خود را آغاز خواهد کرد که اقتصاد ایران با چالش ‌های متعددی روبه ‌رو است و هرگونه اشتباه در مسیر سیاست‌ گذاری اقتصادی می‌ تواند کشور را با بحران ‌های جبران ‌‌ناپذیری روبه‌رو کند. از همین رو لازم است در ابتدای کار دولت، اولویت ‌های اقتصادی کشور به درستی شناسایی شود و افرادی باید مسئولیت تصدی وزارت خانه ها  را بر عهده بگیرند که هم از دانش و تجربه لازم در آن حوزه ها برخوردار باشند و هم زبان سیاست را به درستی بلد باشند. در ادامه نظرات پدرام سلطانی عضو هیأت نمایندگان اتاق های بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران و ایران، رئيس هيئت مديره شركت های پرسال و یک مدیر باسابقه بخش خصوصی را در این باره می خوانیم:

اولویت های اقتصادی کنونی چیست؟ حاکمیت و دولت ها برای به سرانجام رسیدن این اولویت ها چه نقشی دارند؟

اولویت اصلی اقتصاد کشور خروج از جریانِ، ستیزِ با دنیا است. اگر چه این اولویت ذاتا اقتصادی نیست ولی اقتصاد بسیار به این موضوع پیوند خورده است. اولویت دوم استقرار یک حکمرانی خوب و با کفایت در کشور است که خیلی چشم انداز روشنی از آن در دست نیست و به نظر می رسد که بدنه بروکراسی کشور در تمام این سال ها مرتبا تحلیل رفته است و تربیت مدیر توانمند، بروز، آگاه و شایسته در کشور انجام نشده است. در واقع مدیران کشور بیشتر اهل سیاست هستند تا اهل مدیریت. حتی در دولت جدید، علی الرغم قول ها و وعده هایی که آقای رئیسی داده اند، لیست های کابینه ایشان که از اطراف به دست می رسد حرف زیادی برای گفتن ندارد.

بعد از این دو مسئله تازه می توانیم در مورد اقتصاد صحبت کنیم که سیاست های پولی، مالی و غیره اولویت هایشان چیست و اولویت های اقتصادی چگونه باید دسته بندی شوند؟ در واقع یک ظرافت توام با تجربه و تدبیر می طلبد و البته بسته به رویکرد دولت ها هم دارد. مثلا وقتی الان یارانه به انرژی و مسائل دیگر می دهیم، از طرف دیگر دولت با کسری بودجه هنگفت هم مواجه است یعنی نزدیک به 50% بودجه ای که بسته شده، کسری است. اگر این نظام یارانه ای اصلاح نشود سال های بعد این رقم بیشتر هم خواهد شد.

در حقیقت نقش دولت ها در کشور ما مقداری محدودتر از دولت های متعارف در کشورهای دیگر است. در کشور ما رئیس دولت مقام دوم کشور است. البته در برخی از تصمیم گیری ها واقعا دوم هم نیست. مثلا دولت اراده در اجرای FATF دارد و مجلس آن را تصویب کرده، اما 3 سال این طرح در مجمع تشخیص مصلحت نظام مانده است. یعنی یک ساختار هزارتویی در حاکمیت اجرا شده که معلوم نیست که دولت در کجا چه کاری انجام دهد.

بنابراین نقش دولت به میزان زمینی است که برای بازی به آن بدهند، اما نقش حاکمیت خیلی پررنگ است. نهادهای بالادست دولت و نهادهایی که بخشی از وظایف دولتی را در خود دارند اگر یکپارچه و همگرا به نکاتی که اشاره کرده ام، توجه کنند و آن ها را حل کنند حتما تاثیری جدی در اقتصاد مشاهده می شود.

 

نقش دولت ها در کشور ما مقداری محدودتر از دولت های متعارف در کشورهای دیگر است. در کشور ما رئیس دولت مقام دوم کشور است. البته در برخی از تصمیم گیری ها واقعا دوم هم نیست. مثلا دولت اراده در اجرای FATF دارد و مجلس آن را تصویب کرده، اما 3 سال  این طرح درمجمع تشخیص مصلحت نظام مانده است. یعنی یک ساختار هزارتویی در حاکمیت اجرا شده که معلوم نیست که دولت در کجا چه کاری انجام دهد. بنابراین نقش دولت به میزان زمینی است که برای بازی به آن بدهند، اما نقش حاکمیت خیلی پررنگ است

بنابراین آقای رئیسی تا مشکلات را با دنیا حل نکند و تا نتواند در داخل یکپارچگی به وجود آورد و تا نتواند از ظرفیت مدیران درجه یک اقتصاد و سیاست استفاده کند، نه، کار خاصی نمی تواند برای بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی در کشور انجام دهند. آقای رئیسی در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود در جواب خبرنگاری که پرسیدند اگر آمریکا دوباره به برجام برگردد شما حاضرید با آقای بایدن ملاقات کنید، بلافاصله گفتند نه. این زبان یک سیاستمدار نیست. سیاستمدار هیچوقت درها را نمی بندد. وقتی فردی پاسخی دو پهلو می دهد، می گویند سیاستمدارانه حرف زده است. زیرا سیاستمدار باید به شرایط نگاه کند. بنابراین به نظر می رسد در مسیر سیاست به معنای حرفه ای گری در سیاست و دیپلماسی در دولت آینده، این مسیر کمی محدودتر و تنگتر شود.

در سال های اخیر میزان سرمایه گذاری در کشور نه فقط کاهش یافته که منفی شده است؟ چرا؟ چه باید کرد تا سرمایه گذاری افزایش یابد؟

هر زمانی که اقتصاد کشور به چالش می افتد یکی از ابتکارات دولت ها، مسئولان و من جمله بانک مرکزی این است که انتشار عمومی آمارها را متوقف می کنند یا به قدری با تاخیر فراوان انجام می دهند که امکان تحلیل و مقایسه را از کارشناسان می گیرند. اما طبق آخرین آمار منتشر شده این است که نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص که نشان دهنده میزان سرمایه گذاری در کشور است در مقایسه با فصل قبل تر نسبت به سال های اخیر روند نزولی داشته و یا نرخ رشد منفی بوده است. این نشان می دهد که در هر فصلی نسبت به فصل گذشته، قیمت های ثابت سرمایه گذاری در اقتصاد ایران کمتر شده است.

زمستان سال 1398 برای اولین بار روند منفی بودن تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در اقتصاد ایران به جایی رسید که میزان سرمایه گذاری از میزان استهلاک سرمایه گذاری های گذشته هم کمتر شد. یعنی حتی سرمایه گذاری جدید نتوانسته استهلاک سرمایه گذاری در کشور را پوشش دهد، به عبارتی انباشت سرمایه گذاری در کشور منفی می شود. دلیل اصلی کاهش سرمایه گذاری در کشور نبود چشم انداز است.

سرمایه گذاری جایی می رود که بتواند جلوی خود را ببیند و بررسی کند و براساس آن تصمیم بگیرد که چشم انداز 10 ساله سرمایه گذاری چه خواهد بود. اگر چشم انداز مبهم باشد قدرت داوری از سرمایه گذار گرفته می شود. بنابراین آن هایی دست به سرمایه گذاری می زنند که یا مجبور هستند مثل شرکت های دولتی یا حاکمیتی،  و یا بسیار ریسک پذیر هستند. اما در مجموع تعداد اندکی از سرمایه گذاران هستند که چنین ماجراجویی در سرمایه گذاری دارند.

بخش مهم دیگر این است که سرمایه گذاری مستقیم خارجی هم در کشور ما به شدت افت کرده است و عملا از سبد سرمایه گذاری ما تا حد زیادی خارج شده است. در سال 2020 براساس آمار سازمان سرمایه گذاری، یک و سه دهم میلیارد دلار جذب سرمایه خارجی داشته ایم که از یک و هفت دهم میلیارد دلار سال قبلتر  حدود 20% کمتر بوده، البته داخل پرانتز بگویم که سازمان سرمایه گذاری جمع مجوزهای سرمایه گذاری خارجی را اعلام می کند و نه جمع سرمایه گذاری تحقق یافته را. از این نظر حتی باید به سرمایه گذاری یک و سه دهم میلیارد دلار هم شک داشته باشیم. در اواخر سال 2020 با توجه به کرونا که سال سختی برای همه دنیا بوده است، اما کشورهای رقیب ما مثل ترکیه و عربستان 4 برابر ایران جذب سرمایه گذاری خارجی داشته اند.

به نظر شما ا‌گر توافق بر سر برجام انجام نشود چه انتظاری را باید از شرایط اقتصادی کشور در خلال سال های آینده داشت؟

این یک کابوس بزرگ برای اقتصاد ایران خواهد بود و به این جهت هم بعید می دانم که این توافق انجام نشود. اما موضوعی که به آن بدبین شده ام، زمان انجام توافق است. انتظارات ما این بود که قبل از انتخابات انجام شود اما به نظر می رسد توافقات تا پایان دولت آقای روحانی هم قابل انجام نباشد. البته هنوز مشخص نیست که با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی چه تصمیمی برای برجام دارند  و تا چه زمانی طول می کشد. اما تا هرزمان که طول بکشد و اگر این توافقات وارد 6 ماهه دوم امسال شود اقتصاد مجدد به تلاطم های بیشتر می افتد و ما می توانیم تجربه مشابه شش ماهه نخست سال گذشته یا حتی سال 97 را داشته باشیم. در نتیجه به نظر من این توافقات انجام می شود زیرا ما چاره ای جز آن نداریم. بنابراین نمی توان از سال های بعد صحبت کرد زیرا امسال عدم توافق برجام، چنان اقتصاد را به هم می ریزد که قابل وصف نخواهد بود.

توافقات برجام انجام می شود زیرا ما چاره ای جز آن نداریم. بنابراین نمی توان از سال های بعد صحبت کرد زیرا امسال عدم توافق برجام، چنان اقتصاد را به هم می ریزد که قابل وصف نخواهد بود

 

برخی بر انجام کار تجاری با همسایگان تاکید دارند به نظر شما در حال حاضر در شرایط تحریم و غیر برجامی با کدام کشور همسایه روابط عادی تجاری داریم تا بتوانیم آن را گسترش داده و تعمیق بگردانیم؟

با هیچ کدام. در شرایط تحریم اصلا روابط ما با کشورهای دیگر عادی نیست. اما اگر منظور با همین شرایط و با همین چارچوبی که الان با کشورها کار می کنیم، بتوانیم این روابط را گسترش دهیم، باید بگویم نه، امکان پذیر نیست. همسایه های ما 15 کشور هستند که در حال حاضر رابطه تجاری با عربستان و بحرین را نداریم. افغانستان هم ناآرامی های سیاسی زیادی دارد که لطماتش را ما می بینیم، یعنی الان 2 مرز گمرکی ما با افغانستان بسته یا محدود شده است. با پاکستان هم روابط محدود تجاری داریم که به دلایل مختلف افزایش حجم تجارت ما با پاکستان به ویژه در صادرات ایران به پاکستان نیازمند اراده جدی حاکمیت دو کشور است، زیرا باید در نظام تعرفه ای بین خودمان موافقت نامه دوجانبه تجارت ترجیحی را که داشته ایم، احیا کنیم که اگر رخ ندهد امکان افزایش حجم تجارت با پاکستان هم وجود نخواد داشت.

کشور امارات برای ما یک گریزگاه تجارت خارجی است. یعنی با هر کشوری که رابطه تجاری ما محدود می شود، امارات جایگزین می شود. به گونه ای که ما به نام امارت برای ایران کالاهای مورد نیاز را تامین می کنیم. بنابراین در این شرایط امکان این که تجارت ما با امارات بیشتر هم شود قطعا وجود دارد. اما با کشورهای آسیای میانه و روسیه به دلیل این که در سال 98 وارد اتحادیه تجاری اوراسیا شدیم و به نوعی تعرفه ها را پایین آوردیم رشد تجارت خارجی داشتیم. از سوی دیگر به دلیل این توسعه با روبل روسیه با مشقت می توانیم کار کنیم و امکان اینکه در این شرایط با یک نرخ رشد پایین بتوانیم توسعه تجارت خارجی داشته باشیم هم محتمل است. تجارت ما با کشورهای ترکیه و عراق که دو همسایه مهم ایران هستند، در شرایط تحریمی به دلایلی مهم بود و مهم تر هم خواهد شد، زیرا عراق تا حد زیادی بازار هدف کالاهای ساخته شده ایرانی بود که دستشان از بازارهای دیگر کوتاه بود و البته خود عراق هم گزینه های زیادی نداشت، در نتیجه حجم صادرات ما به عراق افزایش پیدا کرد.

به چشم انداز تجارت با کشورهای همسایه  نباید امیدوار باشیم و فرصت جویی آن ها در این شرایط از ما بیشتر است چون آن ها به کانال های ورود کالاهای تحریمی برای ما تبدیل می شوند و عملا سود خود را می برند

ما با کشور ترکیه به غیر از تجارت با آن کشور با اروپا هم تجارت می کنیم که بیشتر هم برای واردات کالا این امر صورت می گرفت که در این شرایط کانال ورودی تجارت خارجی ما با کشورهای اروپایی محسوب می شود. اگر ایران در شرایط تحریمی باقی بماند نکته مهم این است که به دلیل افت سرمایه گذاری، تولید بیشتر  نداریم که بخواهیم به این کشورها بفروشیم. ظرفیت تولیدی ما دراین سال ها به خاطر افت سرمایه گذاری تحلیل رفته است، بنابراین اگر تقاضایی هم وجود داشته باشد از سوی ما نمی تواند عرضه ای مستمر وجود داشته باشد. البته باید بدانیم بیشترین صادرات ما به این کشورها متکی با نهاده های قیمت ارز دولتی بوده است و اگر ارز دولتی محدود شود باعث افت صادرات در کوتاه مدت هم خواهد شد. در نتیجه به چشم انداز تجارت با کشورهای همسایه نباید امیدوار باشیم و فرصت جویی آن ها در این شرایط از ما بیشتر است چون آن ها به کانال های ورود کالاهای تحریمی برای ما تبدیل می شوند و عملا سود خود را می برند.

در چند سال اخیر تعدادی از کار آفرینان بخش خصوصی را به عنوان اخلال در نظام اقتصادی به سال های طولانی زندان و استرداد پول های کلان و یا چند نفر را به اعدام محکوم کردند. این محکومیت ها را عادلانه می دانید؟ آیا این کار در افزایش تحرک اقتصادی در کشور موثر بوده ؟ اثر آن ها چه بوده است؟

شما تعبیر کارآفرینان بخش خصوصی در خصوص این افراد به کار بردید، من چون شناختی از تک تک این افراد ندارم نمی توانم این عبارت را به سادگی بپذیرم که به همه تامین پیدا می کند، منظورم این نیست که نبودند ولی مطمئن هم نیستم که همه آن ها بوده اند. به هر حال در کشور ما افرادی که در اندازه های کلان در اقتصاد بازیگری می کنند و بی مهابا هم این کارها را انجام می دهند، نمی توانند خیلی مستقل باشند یا 100% بخش خصوصی باشند. بالاخره ارتباطاتی با مراکز خاصی دارند و بده و بستان هایی هم در این میان وجود دارد که البته من نمی خواهم هیچ کدام از این ها را زیر سوال ببرم یا تبرئه کنم. اما شاید تعدادی از این ها شامل ارتباطات ویژه بودند که دیگر تاریخ مصرفشان گذشته بود، یا شاید برخی ها هم تخلفشان خیلی کمتر بود یا اصلا تخلفی نبوده، اما برای این که در کشور تا بحرانی در می گیرد چند نفر را باید به عنوان متهم قلمداد کنند و عملا صورت مسئله را پاک کنند، این اتفاقات در کشور رخ می دهد.

اما نکته اول این است که متهم ردیف اول اخلال در نظام اقتصادی خود حاکمیت است. اخلال معمولا در شرایطی اتفاق می افتد که قانون، رویکردها، مقررات و درجه پایین سلامت اداری در بروکراسی کشور در هایی را برای استفاده باز بگذارد و طبیعی است که از این درهای باز بالاخره عده ای با طمع یا با آگاهی عبور می کنند. این طور نیست اگر درجایی گوشت بگذارند و آن اطراف گربه باشد انتظار بر این باشد که گربه ها گوشت را نخورند. در اقتصاد هم اگر مجال و فرصتی برای سودآوری و بهره گیری باشد قطعا برخی از افراد آن فرصت را می قاپند.

حتی باید بگویم که برخی از کارهایی که افراد انجام داده اند در زمان خودش قانونی بوده، یعنی به موجب قانون آن کار انجام شده بود مثل خرید و فروش ارز یا سکه که کار غیر قانونی نبوده که بعد سلطان سکه و سلطان ارز را دستگیر می کنند. اما موضوع اصلی این است که  اگر اندازه تجارت و یا فعالیت اقتصادی افرادی از یک اندازه فراتر برود، می توانند  اسم اخلال را روی آن فرد  بگذارند.

متهم ردیف اول اخلال در نظام اقتصادی خود حاکمیت است. اخلال معمولا در شرایطی اتفاق می افتد که قانون، رویکردها، مقررات و درجه پایین سلامت اداری در بروکراسی کشور درهایی را برای استفاده باز بگذارد

در نتیجه من هیچ کدام از محکومیت ها را عادلانه نمی دانم، حتی آن هایی که سوءاستفاده کردند. زیرا درهای سوء استفاده با قانون و مقررات بد باز است، خب، برخی از افراد هم از آن عبور می کنند. قوانین ما شفافیت ندارد که بالاخره اخلال در نظام اقتصادی چیست؟ و عدم رعایت کدام قوانین می تواند منجر به اخلال شود؟ این کارها در تحرک اقتصادی به هیچ وجه موثر نبوده، اصولا بازیگران کلان اقتصادی کشور وقتی این برخوردها را می بینند، از فعالیت خود پا پس می کشند و احساس می کنند آن ها در معرض آسیب هستند و در آینده به آن ها هم لقب هر سلطانی را می توانند بدهند. در نتیجه تحرک اقتصادی کشور را پایین می آورد یا آن را غیرشفاف می کند و یا افراد شاخص خود را عقب می کشند و کارها را به نام افراد نا آگاه انجام می دهند که این کارهای غیرشفاف، گرفتن مالیات توسط دولت و اشتغالزایی را مختل می کند و به کارهای زیرپله ای تبدیل می شود.