دولت نسبت به بازار سرمایه حساس باشد تا ثروت خانواده ها در آن حفظ شود

همایون دارابی، مدیرعامل شرکت سبدگردان داریوش

با تاملی در ساختار کلان اقتصادی هر کشور و بازارهای مالی می توان دریافت که یکی از اساسی ترین انواع بازارهای مالی در هر اقتصاد، بازارهای سرمایه هستند و بورس اوراق بهادار از اجزاء کلیدی تشکیل دهنده بازار سرمایه محسوب می شود که عملکرد آن به عنوان بخشی از مجموعه اقتصاد، تابع آن نیز هست. در واقع بازار سرمایه آینه بخش واقعی اقتصاد است و عملا دماسنج اقتصاد کشور محسوب می شود.

وجود یک تفکر چپ گرای متمرکز در اقتصاد کشور

موضوعی که نه تنها معضل بازار سرمایه، بلکه معضل کل اقتصاد کشور است، قیمت گذاری های دستوری و اقتصاد متمرکز دولتی است. در بسیاری از مواقع دیده شد که دولت تلاش بر کنترل قیمت ها دارد، دلیل این معضل این است که ما نمی خواهیم با واقعیت و  اعداد و ارقام حقیقی  آشتی کنیم و اعداد و ارقامی که ناشی از عرضه و تقاضا هستند را نادیده می گیریم. در حقیقت، یک تفکر چپ متمرکزی در اقتصاد کشور وجود دارد که سعی می کند همه چیزها را قیمت گذاری کند که این قیمت گذاری کردن باعث نابودی زیرساخت های تولیدی در کشور شده است. مثلا در صنعت خودرو به دلیل قیمت گذاری دستوری، این صنعت را با ضررهای زیادی مواجه کرده است، یا در صنعت مواد غذایی به دلیل قیمت گذاری عملا ظرفیت های تولید از بین رفته و ما با کمبود مواجه هستیم. در همه بخش ها به هرجا که نگاه شود رد پای قیمت گذاری دستوری دیده می شود.

اگر به گذشته برگردیم به خصوص در بلوک شرق اتحاد جماهیر شوروی، مشاهده می شود، موضوعی که باعث شد تا اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی به بن بست برسد دقیقا مسئله قیمت گذاری ها بوده است. در نتیجه قیمت گذاری دستوری باعث می شود تا قیمت گذاری تعادلی در اقتصاد به هم بخورد و شرکت ها در سطح ملی و هم در سطح بین المللی نتوانند با بهره وری خوبی فعالیت کنند. البته به غیر از قیمت گذاری کالاها، قیمت گذاری برخی از موارد مهم اقتصادی مثل نرخ ارز و بهره بانکی هم باید مورد توجه قرار گیرد. اگر این دو مسئله مهم هم به بازار سپرده شود، اقتصاد کشور می تواند خود را از گریبان بیماری هلندی که باعث شده تا تولید در ایران زیرساختهایش از بین برود هم رها کند. بنابراین مسئله حیاتی برای اقتصاد ایران که باعث نجات اقتصاد می شود این است که دولت از تفکرات چپ اقتصاد دستوری و تمرکز بر قیمت گذاری در بخش کالا، نرخ ارز و نرخ بهره دور شود و اجازه دهد تا بازار به راحتی نفس بکشد که با رشد اقتصاد، بازار سرمایه هم قطعا آن را منعکس خواهد کرد.

 البته به غیر از قیمت گذاری کالاها، قیمت گذاری برخی از موارد مهم اقتصادی مثل نرخ ارز و بهره بانکی هم باید مورد توجه قرار گیرد. اگر این دو مسئله مهم هم به بازار سپرده شود، اقتصاد کشور می تواند خود را از گریبان بیماری هلندی که باعث شده تا تولید در ایران زیرساختهایش از بین برود هم رها کند.

 

کوچک بودن ساختارهای مدیریت نقدینگی در بازار سرمایه

البته به بزرگترین مشکل کنونی که در بازار سرمایه وجود دارد هم باید اشاره کنم و آن این است که ساختارهای مدیریت نقدینگی این بازار کوچک است یعنی به میزانی که ارزش شرکت های بورسی قابل ملاحظه است به همان اندازه نقدینگی فعال از طرف شرکت های سرمایه گذاری، صندوق های بازارگردان، صندوق های سهامی و دیگر ارکان در بازار وجود ندارد. به این دلیل بازار سرمایه عموما دچار عدم تعادل در عرضه و تقاضا می شود.

در این زمینه تلاش هایی برای حمایت از این بازار از طریق گسترش صندوق تثبیت و صندوق توسعه صورت گرفته ولی هنوز به آن نقطه اشتعال نرسیده است. بازار سرمایه ایران نیازمند نقدینگی فعال بیشتری در خود است تا این نقدینگی فعال بتواند بازار را در مواقع رشد و افت به تعادل برساند. البته راهکارهای قانونی در جذب منابع در قانون رفع موانع تولید طراحی شده است. به طور مثال واریز  ا%  از منابع صندوق توسعه ملی به صندوق تثبیت بازار سرمایه و همچنین صدور مجوزهای صندوق ها و شرکت های سرمایه گذاری تا بتوانند در بازار فعال شوند که کارهای شدنی و مثبتی برای بازار سرمایه به حساب می آید.

شفاف شدن رابطه دولت با بخش خصوصی

باید متذکر شوم که حدود 80% اقتصاد ایران، دولتی است و دولت باید در خیلی از بخش ها روابط خود را با بخش خصوصی  شفاف کند. به عبارتی دیگر، در ابتدا دولت باید در خیلی از بخش ها رابطه خود را با بخش خصوصی تعریف کند تا مردم هنگام سرمایه گذاری با یک اطمینان خاطر سرمایه کنند.

از آنجا که عملکرد بورس  متاثر از پارامترهای کلان اقتصادی و غیراقتصادی زیادی است و متعدد بودن عوامل موثر بر بازارهای سرمایه و ناشناخته بودن آن ها، موجب کاهش اطمینان در زمینه سرمایه گذاری شده است و به همین دلیل سرمایه گذاران نسبت به عوامل موثر بر ریسک و بازده سهام حساس و تاثیر پذیرند. بنابراین یکی از مهم ترین ریسک هایی که فعالان بازار سرمایه همواره با آن مواجه هستند، تصمیمات دولت های مختلف است. طی چند دهه اخیر، بسیاری از سیاست گذاری های دولت به نفع بازار سرمایه نبوده و همین موضوع باعث عدم توسعه بازار نسبت به ابعاد کلی اقتصاد کشور شده است.

مسئولان کشور باید توجه ویژه داشته باشند که بازار سرمایه بسیار هوشمند است و از کوچکترین تغییرات تاثیر پذیری دارد. بارها دیده شده ابلاغ یک دستورالعمل جدید یا یک بخشنامه روند معاملات بورس را به کل تغییر داده است. از این رو، این مشکل نیز وجود دارد که در بسیاری از تصمیم گیری های کلان اقتصادی کشور، شرایط بازار سرمایه نادیده گرفته شود.

در نتیجه حضور دولت در بازار ضروری است زیرا ثروت بیش از 50 میلیون نفر خانواده ایرانی در بازار سرمایه است. 46 میلیون نفر سهامدار عدالت و بیش از 20 میلیون نفر سهامدار خرد هستند که هیچ دولتی نمی تواند نسبت به بازار سرمایه بی تفاوت باشد. از دولت جدید هم انتظار آن است تا نسبت به بازار سرمایه بسیار حساس باشد و تلاش کند تا ثروت خانواده ها در آن حفظ شود.