نقش بانک های مرکزی در بازسازی سرمایه اجتماعی

در یکصد و هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس بانک دو پرتغال، گابریل مخلوف (Gabriel Makhlouf)، رئیس کل بانک مرکزی سخنرانی داشتند که در ادامه می خوانیم:

سرمایه اجتماعی چیست؟

تعاریف زیادی از سرمایه اجتماعی وجود دارد و تاریخچه این مفهوم به« آدام اسمیت»، «آلکسی دو توکویل» و حتی «ارسطو»  بر می گردد. در نهایت، این موضوع به چگونگی ارتباط افراد با یکدیگر مرتبط است. من دوست دارم به آن به عنوان «ارتباطات اجتماعی، نگرش ها و هنجارهایی فکر کنم که با ارتقای هماهنگی و همکاری بین افراد و گروه ها در جامعه به رفاه اجتماعی کمک می کند. این امر، هنوز برای مخاطبان اقتصاددانان بسیار مبهم است. برای درک علت موضوع، لازم است که به ابتدا بازگردیم.

بانک‌های مرکزی امروزه وظایف زیادی دارند اما اساساً برای ایجاد ثبات پولی شکل گرفته اند. در سال 1668، قدیمی ترین بانک مرکزی جهان،Sveriges Riksbank  متعلق به کشور سوئد از دل خرابه های یک بانک خصوصی شکست خورده به نام « استکهلمز بانکو» تأسیس شد. اندکی بعد در سال 1694، «بانک انگلستان» به عنوان یک بانک خصوصی و به عنوان بانکدار دولت و اساساً برای تأمین هزینه جنگ علیه فرانسه شروع به کار کرد.

بسیاری از بانک های مرکزی اولیه برای مقابله با بی نظمی پولی تأسیس شدند. آشفتگی های سیاسی و مالی در 175 سال پیش هم زمینه های تأسیس «بانک دو پرتغال» را فراهم می کند. در سال 1846، دولت پرتغال در آستانه ورشکستگی قرار داشت، کشور درگیر جنگ داخلی بود و همان طور که نمایشگاه موزه بانک پرتغال توضیح می دهد: «ارتش های حکومت پادشاهی مستقر در پورتو، در حال پیشروی به سمت لیسبون بودند تا پایه های قدرت دولت کوستا کابرال را برچینند.» در همین زمان، به بانک دو پرتغال این اختیار اعطا شد که اسکناس‌های قابل تبدیل به ارز را منتشر کند.

«بانک دو فرانس» در سال 1800 توسط ناپلئون برای تثبیت پول ملی پس از تورم شدید پول کاغذی در طول انقلاب فرانسه و همچنین برای ارائه کمک های مالی به دولت تأسیس شد. بانک‌های مرکزی اولیه، اسکناس‌های خصوصی منتشر می‌کردند که به عنوان ارز عمل می نمود و اغلب انتشار این نوع اسکناس را به صورت انحصاری در اختیار داشتند.

پول، نماد ثبات است و بانک های مرکزی نقش مهمی در حفظ این ثبات دارند. شاید بدیهی باشد، اما باید گفت: ثبات پول نقش مهمی در ثبات جامعه دارد.

پول (به عنوان ذخیره ارزش، واحد حساب و وسیله مبادله) نیز ابزار مهمی است که نقش  ارزنده ای در نحوه ارتباط ما با یکدیگر، از طریق تجارت، بازرگانی، در تعاملات روزمره و  شکل گیری سرمایه اجتماعی ایفاء می کند.

در دوره های بعدی، موج دوم تاسیس بانک‌های مرکزی در اوایل قرن بیستم آغاز شد و ابزارهای بسیار مهمی را به عنوان پول ملی و مفهوم ثبات مالی در اختیار مردم قرار داد. در حالی که بانک‌های مرکزی در آن زمان توسط استاندارد طلا محدود شده بودند، آن ها یاد گرفتند که در مواقع استرس مالی به‌عنوان آخرین راه‌حل وام‌دهنده عمل کنند. به ویژه زمانی که وقایعی مانند نکول بدهی سازندگان خطوط راه‌آهن، وقوع جنگ‌ها و… به تقلا برای دستیابی به نقدینگی دامن می‌زد و سپرده‌گذاران به سراغ بانک ها می‌رفتند و سعی داشتند سپرده هایشان را به پول نقد تبدیل کنند.

همان طور که تاریخچه بانک‌های مرکزی را ترسیم می‌کنیم، می‌توانیم نقش مهم آن‌ها را در ایجاد ثبات پولی و مالی ببینیم. بعداً در اظهاراتم به ملاحظاتی فراتر از ثبات پولی و مالی خواهم پرداخت.

بانک های مرکزی به چه کسانی خدمات می دهند؟ هنگامی که به نقش بانک های مرکزی در ایجاد یا بازسازی سرمایه اجتماعی فکر می کنیم، این یک لنگر مهم است.

زمانی که رئیس بانک مرکزی ایرلند شدم، عبارتی از قانون تأسیس بانک مرکزی ایرلند در سال 1942، راهنمای من بوده است این که «هدف ثابت و غالب بانک مرکزی، رفاه کل مردم است.»

نهادها اهمیت دارند

اگر سرمایه اجتماعی در نهایت به نحوه ارتباط ما با یکدیگر تعریف شود، واضح است که نهادها برای ایجاد سرمایه اجتماعی اهمیت دارند و  بانک‌های مرکزی به‌عنوان نهادهای مهم دولتی، در این راستا نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند. در واقع، به نظر من بانک‌های مرکزی بخشی از یک اکوسیستم نهادی هستند که به هم مرتبط هستند، اگر چه ممکن است برخی از اجزای آن به صورت مستقل عمل کنند. ما در خلاء فعالیت نمی کنیم و نباید «استقلال» را با «انزوا»  اشتباه بگیریم.

«داگلاس نورث» نهادها را به عنوان «محدودیت‌های ابداع شده توسط انسان که تعاملات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را ساختار می‌دهد» تعریف کرده است.

اقتصاددانانی چون «آدام اسمیت»، «رونالد کوز»، «مانکور اولسن» و اخیراً هم «دارون آسم اوغلو » و «جیمز رابینسون» توضیح داده اند که چگونه نهادها برای حاکمیت قانون، مالکیت و حقوق مدنی، توسعه اقتصادی، ثبات اقتصادی و حل مشکلات اطلاعاتی و هماهنگی در میان جوامع و جوامع امری حیاتی به شمار می روند.

امروزه در اطراف ما نیز نمایشگاهی از دوران پیش از رواج پول در موزه بانک پرتغال برپا شده است که شامل گنجینه هایی مانند پارچه های بافت کوبا و نوعی پول از کنگو در قرن هفدهم است. فکر می‌کنم این مثال خوبی برای توضیح تفکر من باشد در مورد این که چگونه پول به‌عنوان یک نهاد ابزاری کلیدی در ایجاد سرمایه اجتماعی به شمار می آید.

من آموختم که تولید پارچه‌های کوبایی، با الگوهای گرافیکی جسورانه‌شان، در آن هنگام زمان‌بر بوده و اموری مانند کندن و ورز دادن الیاف رافیا (نوعی نخل)، رنگ‌آمیزی، بافندگی و گلدوزی توسط بسیاری از اعضای جامعه  انجام می شده است. این کالاها صرفاً وسیله پرداخت نبودند، بلکه به عنوان لباس، پیشکش، انعام و جهیزیه هم استفاده می شدند

از نظر مفهومی می‌توانیم از منظرهای مختلفی به نهادها فکر کنیم. نهادهای قدیمی شامل پول، قانون یا قراردادها می شود.

نمونه‌های دیگر نهادها عبارتند از مفهوم دولت‌های ملی، دموکراسی نمایندگی یا قوانین اساسی مکتوب.

نهادهای جدیدتر عبارتند از: سازمان ملل متحد، معاهدات اتحادیه اروپا و قانون دریا و موسسات مدرن شامل: سازمان تجارت جهانی و مفهوم بانک مرکزی مستقل است.

من دوست دارم در این راستا، به جمله ای از«اندی هالدن» ‌استناد کنم: «چه قدیمی و چه جدید، به نظر می رسد که مؤسسات مهم هستند. راز آن ها در حل مشکلات اجتماعی دانش، هماهنگی و مشوق ها نهفته است. حافظه نهادی می تواند به طولانی شدن و تقویت ذهن های کوتاه و ذهنی کمک کند.»

اعتماد و سرمایه اجتماعی

یکی از موضوعات مشترکی که همه موسسات را قادر به ادامه فعالیت می سازد، «اعتماد» است. بدون اعتماد عمومی، یک موسسه برای عملکرد و فرایند موثر بودن و ادامه حیات خود نیز  دچار مشکل خواهد بود.

اعتماد نهادی «عنصر کلیدی یک جامعه تاب آور به منظور اجرای سیاست های موثر حیاتی است، زیرا برنامه ها، مقررات و اصلاحات عمومی به همکاری و تبعیت شهروندان بستگی دارد.»

چرا این موضوع برای بانک های مرکزی مهم است؟

«کنت ارو » در سال 1972 توضیح داد : «عملاً  هر معامله تجاری که در یک دوره زمانی انجام می گیرد، در درون خود یک عنصر اعتماد دارد. به طور قابل قبولی می‌توان استدلال نمود که بسیاری از عقب ماندگی های اقتصادی در جهان را می توان بر مبنای عدم اعتماد متقابل تبیین کرد.»

با قدم زدن در اطراف موزه، تنها نمونه شناخته شده یک سکه موسوم به «لیز نقره ای»[1] را دیدم که در ضرابخانه اوپورتو و در زمان سلطنت شاه آفونسو پنجم[2] (1438-1481) ضرب شده است. این سکه در طول یک دوره ثبات پولی نسبی در پرتغال از دهه 1420 و «در پی دهه‌ها جنگ، تحقیر پول و تورم متوالی» معرفی شد.

لیز نقره ای همان طور که از نامش پیداست به معنای «وفادار» یا «صادق» است. امروزه اعتماد برای بانک های مرکزی به همان اندازه که برای شاه آفونسو پنجم مهم تلقی می شد، حیاتی است.

«اعتماد» برای انتقال سیاست پولی ضروری است. اعتماد بر انتظارات تورمی عمومی (و بازارهای مالی) تأثیر می گذارد که یک لنگر مهم و تعیین کننده ثبات قیمت است. اعتماد بر مشروعیت بانک های مرکزی، به ویژه بانک مرکزی اروپا به عنوان یک نهاد فراملی تأثیر می گذارد.

با گذشت 50 سال از اظهارات «کنت ارو » هنوز هم این تفکر صادق است. برای خرید چیزی از طریق اینترنت، نه تنها باید به فروشنده اعتماد کنید. این که آن ها کالا را طبق وعده داده شده تحویل می دهند. همچنین  باید به مشروعیت وب سایت، امنیت پلتفرم فناوری و سیستم پرداخت برای انجام انتقال هم اعتماد کنید. اگر مردم حتی به ارزی که با آن پرداخت می کنند، اعتماد نداشته باشند، اکوسیستم کار نخواهد کرد. همانند سیستم پولی، سیستم مالی نیز بر اعتماد و اطمینان متکی است.

بانک های مرکزی و رگولاتورها نقش کلیدی در تضمین یکپارچگی چارچوب های نظارتی و نظارتی دارند که از ثبات سیستم مالی و اغلب حمایت از مصرف کنندگان محافظت می کند.

فقدان اعتماد، بانک مرکزی را تضعیف می کند و آن را در برابر فشارهای سیاسی آسیب پذیر می سازد. بنابراین بانک‌های مرکزی مانند همه نهادها نیازمند اعتمادسازی و شکل دهی سرمایه اجتماعی هستند. این امر ضروری است تا اطمینان حاصل شود که ما همچنان در اجرای مأموریت خود برای «رفاه مردم به عنوان یک کل» مؤثر هستیم.

اقتصاد بین نسلی: تغییرات آب و هوایی و نابرابری

با تأمل در تأثیر همه‌گیری بیماری کرونا و دگرگونی های اقتصادی قابل توجهی که قبل از آن شروع شده بود  همانند تغییرات آب و هوایی به ویژه تغییرات جمعیتی واضح است که این مقولات نیازمند تفکر بلندمدت و یکپارچه‌تر در ابعاد مختلفی هستند.

ما باید به طور گسترده و در افق‌های زمانی طولانی‌تر فکر کنیم به ویژه به این دلیل که بسیاری از این چالش‌ها نیازمند یک پاسخ سیاست جهانی هستند. به عنوان مثال، سیاست‌های مقابله با تغییرات آب و هوایی ممکن است در یک افق زمانی کوتاه، بسیار پرهزینه به نظر برسند اما منافع خالص بزرگی را در افق طولانی‌تری به ارمغان می‌آورند که مزایای اجتناب از افزایش فاجعه‌بار دمای جهانی را آشکار می‌سازد.

امروزه بانک های مرکزی در پاسخ به چالش آب و هوایی فعالانه عمل می کنند. ما ملاحظات مربوط به تغییرات آب و هوایی را در ارزیابی های نظارتی خود گنجانده ایم تا اطمینان حاصل شود  هزینه‌های واقعی زیست‌محیطی و در واقع اجتماعی ناشی از تغییرات آب‌وهوایی به‌طور مناسب در نظر گرفته ‌شده اند.

ما با شرکای داخلی و بین المللی خود کار می کنیم تا اطمینان حاصل شود محصولات مالی سبز و پایدار به طور مناسب و قابل شناسایی برای سرمایه گذاران تعریف می شوند.

هدف ما این است که اطمینان حاصل کنیم که تغییرات آب و هوایی یک اولویت استراتژیک برای سیستم مالی است و سیستم مالی در برابر خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی مقاوم و قادر به حمایت از اندیشه گذار به دنیای کم کربن است.

بانک‌های مرکزی باید در این راستا نقش خود را ایفا کنند و همچنین وظایف خود را انجام دهند تا اطمینان حاصل شود  سیستم مالی در برابر خطرات مرتبط با تغییرات آب‌وهوایی مقاوم بوده و آماده حمایت از گذار به جهانی پایدارتر است.

اما اجازه دهید واضح بگوییم: «بانک های مرکزی نمی توانند مشکل تغییرات آب و هوایی را حل کنند. مقابله  با این چالش مستلزم اقدام از سوی کل جامعه، مشاغل، خانوارها و همچنین سیاست گذاران است.»

نتیجه

ما باید به سه نکته توجه داشته باشیم:

اول این که بانک های مرکزی برای موفقیت نیاز به اعتماد دارند. در جایی که سرمایه اجتماعی قوی است، اعتماد قوی‌تر است. بانک های مرکزی می توانند با اقدامات خود به ایجاد سرمایه اجتماعی کمک کنند.

دوم، سرمایه اجتماعی، در کنار سرمایه انسانی، سرمایه طبیعی و سرمایه مالی و فیزیکی، عامل مهمی برای رفاه یک جامعه است. من این سرمایه ها را به عنوان « سرمایه اقتصادی جمعی» توصیف می کنم.

یک واقعیت مهم این است که سرمایه اجتماعی به خودی خود رشد نمی‌کند. یک اقتصاد، یک جامعه و محیط آن، همه سیستم های پیچیده ای هستند که دائماً با یکدیگر در تعامل اند. جوامع باید در زیرساخت‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی – از جمله نهادهایی مانند بانک‌های مرکزی سرمایه‌گذاری کنند تا سرمایه اجتماعی رشد کند.

سوم، ایستایی نهادها یک هدف نیست. چارچوب‌هایی که با آن‌ها کار می‌کنیم و نیز ایده‌هایی که در هر گوشه‌ای از ذهن ما شکل می گیرند، باید قابلیت تغییر داشته باشند.

همان طور که گفتم، حفظ نهادها نیز می‌تواند آن ها را تضعیف کند. چالش ما این است که بفهمیم چارچوب های ما چگونه و چه زمانی باید تغییر کنند. ما باید آماده به چالش کشیدن نظم‌ های آشنا باشیم، زیرا یکی از راه های فرسایش سرمایه اجتماعی «نادیده گرفتن نیاز به تغییر» است.

ثبات قیمت بهترین کمکی است که بانک‌های مرکزی می‌توانند برای تضمین ثبات و برای رسیدن به «رفاه مردم» انجام دهند و ما باید همانند شاه آفونسو، به این هدف وفادار باشیم و برای رسیدن به این هدف، مانند بافندگان پارچه های کوبایی باید دائماً سرمایه اجتماعی بسازیم و آن را بازسازی کنیم.

به تعبیر «خوزه ساراماگو، که زمانی نوشت: «تاریخ پرتغال تاریخ اروپا نیست، اما تاریخ اروپا بدون تاریخ پرتغال غیرقابل تصور خواهد بود.» تاریخ بانک های مرکزی سرمایه اجتماعی نیست، اما «شکل گیری سرمایه اجتماعی قوی بدون وجود بانک های مرکزی موفق دشوار خواهد بود. »


ماخذ: سایت بانک تسویه بین المللی
1- silver leais
2- King Afonso V