رونق و افول، تاریخچه جهانی حباب های مالی
ما تنها 21 سال است که وارد قرن بیست و یکم شده ایم و در این مدت سه بحران اقتصادی بزرگ رخ داده که هر کدام از بحران های قبلی بدتر بوده اند. قرن با کاهش شدید جهانی در بزرگترین اقتصاد جهان ایالات متحده ، اتحادیه اروپا و ژاپن آغاز شد. با سقوط پدیده “نقطه کام” در بازارهای مالی ناشی از حدس و گمان بیش از حد در شرکت های اینترنتی، این کندی بیشتر شد. بحران مالی سال 2008 حتی ویرانگرتر بود، درآمدها را نابود کرد، زندگی طبقه متوسط را خرد کرد و تعداد کارگران کم درآمد را افزایش داد. ما در حال حاضر سومین بحران بزرگ را تحمل می کنیم، که با خاموش شدن اقتصادی ناشی از همه گیری COVID-19 تسریع می شود. دولت های ایالت های لیبرال، به ویژه ایالات متحده و انگلیس، در بهترین حالت مشکلات اقتصادی را برطرف کرده اند. بیکاری همچنان بالا است، درآمد از بین رفته و تعداد بی سابقه ای از مشاغل کوچک ورشکسته شده اند. به نظر می رسد حباب های مالی که اغلب بحران های اقتصادی را به وجود می آورند بیشتر و بیشتر اتفاق می افتند. یک نمونه قابل توجه اخیر، حباب رمز ارز است. قیمت هر بیت کوین از 555 دلار در آگوست 2016 به 19،783 دلار در دسامبر 2017 افزایش یافت. یک سال بعد فروش آن به 3 هزار و 263 دلار رسید و در پایان سال 2020 به بالاترین رقم 29280 دلاری رسید. پروفسور نوریل روبینی از دانشگاه نیویورک در حین سقوط آزاد در سال 2018 ، ارز رمزنگاری شده را “مادر همه کلاهبرداری ها” و “مادر و پدر همه حباب ها” خواند. صعود سنگین دو ساله در قیمت، نظر روبنی را تغییر نداده است. وقتی حباب های مالی ظاهر می شوند، نه تنها ثروت را از بین می برند، بلکه می توانند به اقتصاد کلان آسیب برسانند. این عواقب ویرانگر برای کسانی که در فعالیتی که باعث رونق اولیه تورم حباب شده است، یا آنچه آلن گرینسپن رئیس پیشین فدرال رزرو ، “شور و نشاط غیرمنطقی” نامید، شرکت نکردند.
نویسندگان این کتاب جدید و درخشان، ما را به یک سفر تاریخی 300 ساله در دوازده حباب مالی معروف جهان می برند. این کتاب با اشاره به برنامه های سه کشور برای تأمین مالی بدهی عمومی در فرانسه، انگلیس و هلند از سال 1720، در قرن 21 با حباب مملو از حباب نقطه کام در سال 2001، حباب املاک و مستغلات ایالات متحده در سال 2008 و حباب های بازار سهام چین در سال 2007 و 2015 ما را آشنا می کند. با این حال، هدف این کتاب کاملاً تاریخی نیست. در عوض هدف نویسندگان آن است که بفهمند چرا حباب اتفاق می افتد و مشارکت در اقدامات سیاستی ما را امیدوار می کند تا “در طراحی سیاست هایی که ممکن است از حباب جلوگیری کند” و خسارت آن ها را کاهش دهد.
کوین و ترنر توضیح متعارف حباب ها را به عنوان رفتار “غیر منطقی” سرمایه گذاران “غیر مفید” می دانند – در واقع، برای درک پویایی حباب “تقریباً بی فایده” است. به همین ترتیب، اصطلاح “حباب” بحث برانگیز است. آن ها به عنوان یک لنز تحلیلی جایگزین، چارچوب “مثلث حباب” خود را ارائه می دهند. “مثلث حباب” از طریق استعاره با مشاهده حباب های مالی به عنوان آتش سوزی آغاز می شود. آتش سوزی ویرانگر است و متوقف کردن آن دشوار است. همچنین می توانند با فراهم آوردن شرایط برای نوسازی برای برخی اکوسیستم ها مفید باشند. با توجه به میزان کافی اکسیژن، سوخت و گرما، می توان با یک جرقه ساده آتش سوزی ایجاد کرد. خاموش کردن آتش نیاز به حذف حداقل یک جز شیمیایی دارد. در یک آتش سوزی، اجزای شیمیایی آنالوگ به ترتیب قابلیت بازاریابی (توانایی کالایی در بازار)، پول/ اعتبار و سوداگری هستند. جرقه از دو منبع است، نوآوری در فن آوری یا سیاست دولت.
کوین و ترنر فصل به فصل نشان می دهند که چگونه چارچوب تحلیلی آن ها هم چگونگی شروع حباب های مالی و هم پایان آن را توضیح می دهد. آن ها چارچوب مثلث حبابی خود را حفظ می کنند و قدرت پیش بینی حباب های آینده را فراهم می کنند. ادبیات اقتصادی تمایل به توضیح علل وقایع خاص تاریخی دارد، در حالی که چارچوب مثلث حباب نظریه کلی تری را برای توضیح علل حباب ارائه می دهد. به علاوه، اگرچه رفتار گله مانند جان مینارد کینز در سرمایه گذاران و فرضیه بی ثباتی هایمن مینسکی نظریه های قدرتمندی برای پیش بینی منظم حباب ها هستند، اما آن ها کمتر قادر به توضیح این هستند که چرا از سال 1931 تا 1981 هیچ حباب عمده ای رخ نداده است. کوین و ترنر با بررسی دوازده “مثلث حباب” مالی تاریخی در ده فصل فوق العاده نوشته شده، بسیار سرگرم کننده و کاملاً ناب ، قدرت چارچوب تحلیلی خود را نشان می دهند. آن ها اولین حباب در سال 1720 ، حباب سهام معدن آمریکای لاتین در دهه 1820، حباب سهام راه آهن انگلیس در دهه 1840، حباب زمین استرالیا از 93-1886، حباب دوچرخه بریتانیا در دهه 1890، حباب بازار سهام ایالات متحده از دهه 1920، حباب سهام و املاک و مستغلات ژاپن در سال 1992- 1985، حباب dot-com سال 1995-2001، حباب رهن وام های فرعی دهه 2000 و دو حباب سهام چین در 2007 و 2015 را مطرح می کنند.
به طور کلی آن ها در تمام مواردی که موجب رخداد حباب می شود، در می یابند که قابلیت فروش بالا است یا در حال افزایش است، پول و اعتبار بسیار گسترش یافته و گمانه زنی ها همیشه شدت دارند. در هر حالت آن ها ادعا می كنند كه جرقه اولیه یا به خاطر نوآوری بوده و یا ناشی از سیاست دولت است. آن ها همچنین تأکید می کنند که اغلب تقلب و عملکرد ناشی از عدم آگاهی به اضافه کردن پول بیشتر و داغتر کردن پیش بینی ها تاثیر به سزا دارد.
سلسله حوادث سال 1720 از این نظر جالب است که سه حباب جداگانه را تشکیل می دهند. حباب می سی سی پی در فرانسه، حباب دریای جنوبی در انگلیس و ویندهندل هلندی اولین و از نظر برخی اقدامات بزرگترین حباب مالی جهانی در تاریخ است. در هر حالت، “هر سه ضلع مثلث حباب در جای خود قرار داشتند”. از نظر کوین و ترنر، تبلیغات، کلاهبرداری و سیاست های دولت باعث ایجاد جرقه بودند.
عواقب اقتصادی منفی به دو دلیل عمده در فرانسه بسیار شدیدتر از انگلیس و هلند بود. بخش بسیار بیشتری از جمعیت فرانسه به دلیل طرح های ارزی جان لاو در معرض خطر قرار گرفتند و سیستم بانکی فرانسه با ساخت و مشارکت در حباب می سی سی پی عمیقاً درگیر بود. فرانسه رکود عمیقی را تجربه کرد و با بدهی عمومی و هرج و مرج مالی محاصره شد، توسعه اقتصادی فرانسه را ممنوع کرد و “غیر مستقیم” این حباب را “هم به انقلاب فرانسه و هم برای شکست نهایی ناپلئون” پیوند داد. در همین حال، حباب انگلیس و هلند از عواقب شدید اقتصادی و سیاسی جلوگیری کرد. در مورد انگلیس، حباب دریای جنوبی ممکن است مثبت خالص باشد زیرا رکود کوتاه مدت بود و بار بدهی به طور قابل توجهی کاهش یافت.
حباب دوچرخه انگلستان در دهه 1890 نیز عواقب مثبت مثبتی به همراه داشت. اگرچه تعداد شرکت های جدید دوچرخه سواری پایدار نبود و حباب سهام دوچرخه مخرب بود، بسیاری از شرکت های سودآور و ورشکسته پس از ترکیدن حباب به سرعت به سایر اشکال تولید منتقل شدند. این ظرفیت صنعتی انگلیس را افزایش داد. علاوه بر این، دوچرخه ها مزایای سلامتی را برای دوچرخه سواران فراهم می كردند و مواد زائد مضر اسب ها را كاهش می دادند و فعالیت عابر پیاده را ایمن تر می کردند.
بنابراین مهم است که درک کنیم حباب می تواند عواقب مثبتی داشته باشد. با این وجود، “همه حباب ها خوش خیم یا مفید اجتماعی نیستند”.
بحران رهن وام های فرعی 2008 به دلیل تخریب اقتصادی و تخریب ارزش های خانه قابل توجه است. در اوایل سال 2000 مثلث حباب بیش از حد شارژ شد. سوخت بحران پول و هجوم آوردن املاک و مستغلات به دنبال سقوط سهام دات کام در سال 2001 بود. افزایش زیاد فعالیت بازار سهام از دهه 1990 و همچنین افزایش ثروت طبقه متوسط و نوآوری های مالی به دنبال آن رخ داد. مقررات زدایی مالی از طریق گمانه زنی در مورد املاک و مستغلات به دلیل افزایش سریع قیمت خانه فراهم شد، رسانه های مالی که جسارت سرمایه گذاری در املاک و مستغلات را نشان می دهند و نمایش های تلویزیونی که باعث ورق زدن خانه می شود از مسائل بعدی بودند.
کوین و ترنر معتقدند که جرقه ایجاد مثلث حباب مسکن “سیاسی” بود و این را می توان در سیاست مسکن دولت یافت که هدف آن ایجاد “جامعه مالکیت” و کاهش نابرابری بود. آن ها “رابطه همزیستی ناسالم بین توسعه دهندگان املاک، بانک ها و سیاست مداران” را برجسته می کنند. علاوه بر این، بانک های مرکزی برای جلوگیری از رونق “ناتوان” بودند، اما در عملیات پاکسازی قدرتمند بودند: “با این حال، آن ها با سیاست های خارق العاده پولی خود، بانک های بی پروا و بازارهای تحریف دارایی را نجات دادند. بنابراین اثرات طولانی مدت این پاکسازی ممکن است حباب بعدی را بیشتر و خطرناک تر کند.
هرچقدر که این کتاب فوق العاده، سرگرم کننده و آموزنده است، انتقادهای اساسی نیز به آن وارد است. ابتدا کوین و ترنر فرصتی را برای استفاده از چارچوب مثلث حبابی خود در حباب املاک و مستغلات در چین و هنگ کنگ و محصولات مدیریت ثروت که آن را تأمین مالی کرده اند از دست می دهند. این حباب در حال حاضر در حال افول است و این موضوع را محل بحران بعدی می داند.
دوم، کوین و ترنر اعتقاد بسیار کمی به دولت ها برای جلوگیری از حباب دارند. بنابراین، بهترین چیزی که می توانیم به آن امیدوار باشیم این است که بانک های مرکزی بتوانند “معضل ناشی از فروپاشی حباب را با تسکین درد ناشی از ترکیدن آن” پاک کنند. آن ها نتیجه گیری می کنند که “درس اصلی برای سرمایه گذاران از کتاب ما” صرفاً بررسی “هر موقعیت برای دیدن وجود عناصر مثلث حباب است”. “سرمایه گذاران مراقب باشید” یک خط تولید بسیار ناراضی کننده در جریان است.
سوم، کوین و ترنر صریحاً و به طور ضمنی در طول کتاب خود نگران رابطه “ناسالم” بین دولت و سرمایه گذاران به عنوان منبع اصلی تقویت مثلث حباب هستند. باید توجه بیشتری به تعریف شرایط ایجاد یک رابطه “سالم” و اشکال نهادی که به تحکیم یک رابطه همزیستی سالم بین دولت و سرمایه داران کمک می کند، داده شود.
چهارم، آن ها به صورت تحریک آمیز ادعا می کنند که شدیدترین پیامدهای حباب به دو شرط بستگی دارد. نخست درجه اهرم و درگیری بانک ها، در مقابل مشارکت موسسات سرمایه گذاری مالی در این اهرم. دوم، این که آیا جرقه اولیه نوآوری است یا سیاسی. وقتی جرقه اولیه سیاسی باشد و سیستم بانکی مناسب به شدت از قدرت استفاده کند، عواقب آن فاجعه بار است. این مطمئناً بینش مهمی است. با این حال، دلایل خوبی وجود دارد که بتوان باور داشت حباب می سی سی پی در سال 1720 و بحران کم هزینه 2008 بیش از سیاست دولت ناشی از نوآوری مالی بوده است. به طور مشابه، توجیه سیاست مالکیت دولت جورج دبلیو بوش نابرابری، کمبود مراقبت های بهداشتی و بودجه بازنشستگی ناکافی بود. فدرال رزرو به دلیل نگرانی آن ها در مورد سقوط بازار سهام دات کام، رونق املاک و مستغلات را ارتقا داد. چرا نیروهای مولد نابرابری و بحران dot-com را جرقه مثلث حباب نمی شناسیم؟
حتی با این انتقادات سازنده، کتاب کوین و ترنر شایسته بالاترین توصیه برای مطالعه شخص عادی و کارشناسان است.