*وراجی اقتصادی

وراجی های اقتصادی
نام لاتین: ECONOBABBLE
دسته:
مطلب زیرخلاصۀ نسخۀ کاملاً ‌روزآمد و مفصلی از کتاب راهنمای صریح و هوشمندانۀ ریچارد دنیس برای درک اصطلاحات سیاسی در مورد اقتصاد است. از دیدگاه نویسنده، اقتصاد مانند یک لیور (اهرم فلزی که با آن لاستیک اتومبیل را در می آورند) است که هم می توان از آن برای حل مشکل استفاده کرد و هم برای کوبیدن بر سر دیگران.

مطلب زیرخلاصۀ نسخۀ کاملاً ‌روزآمد و مفصلی از کتاب راهنمای صریح و هوشمندانۀ ریچارد دنیس برای درک اصطلاحات سیاسی در مورد اقتصاد است.

اقتصاد مانند یک لیور (اهرم فلزی که با آن لاستیک اتومبیل را در می آورند) است که هم می توان از آن برای حل مشکل استفاده کرد و هم برای کوبیدن بر سر دیگران. این لیور نیست که خوب یا بد است بلکه شخصی است که از آن استفاده می کند و کاری که سعی می کند با آن انجام دهد.

اسکات موریسون[1] تمایز بین «خوب» و «بد» را محور رویکرد خود در مدیریت اقتصادی قرار داده است. به گفتۀ او «استرالیایی ها می دانند که گرفتن وام مسکن برای پرداخت هزینه خانه، خود یک سرمایه گذاری عاقلانه برای آینده آن ها است. اما آن ها همچنین می دانند که قرار دادن هزینه های روزمره روی کارت اعتباری ایده خوبی نیست، پایان خوبی ندارد. این اساساً تفاوت بین بدهی خوب و بدهی بد است. در مورد دولت هم همین طور است.

البته، اما استثنا هم دارد. گاهی اوقات منطقی است که مواد غذائی تان را روی کارت اعتباری خود قرار دهید، به خصوص اگر ماشین تان به تازگی خراب شده و نیاز به تعمیر داشته باشد. گاهی اوقات وام گرفتن برای خرید خانه ایده بدی است، مخصوصا اگر برای خرید خانه در یک شهر معدنی در پایان رونق معدن وام بگیرید. بنابراین انتخاب کردن کار آسانی نیست. در حالی که علم اقتصاد کلا علم تصمیم گیری است. این بدان معنا نیست که اقتصاددانان بدانند چه چیزی درست است و چه چیزی اشتباه و قطعاً به این معنی هم نیست که ما بدانیم برای یک شخص، یک شرکت یا یک کشور، “بهترین” انتخاب چیست.

استرالیا یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. ما تقریباً از پس هر کاری که کشورهای دیگر انجام می دهند بر می آییم، اما نمی توانیم همۀ کارهائی را که همۀ کشورهای دیگر می توانند انجام دهند، انجام دهیم. باید انتخاب کنیم؛ انتخاب های سخت.

علم اقتصاد ابزارهای تحلیلی ساده اما قدرتمندی دارد که می‌توان از آن ها برای کمک به این انتخاب‌ها استفاده کرد؛ اما هیچ اقتصاددان و هیچ مدل اقتصادی نمی‌تواند به ما بگوید که چه کاری را «احتمالا باید» انجام دهیم و چه کاری را «ناگزیر باید» انجام دهیم. اقتصاددان ها مثل یک پیشخدمت که یک منو را توضیح می دهد، صرفا می توانند به توضیح گزینه های موجود و درک هزینۀ هر یک از گزینه ها به ما کمک کنند، اما همان طور که وظیفه پیشخدمت این نیست که به ما بگوید چه بخوریم، کار اقتصاددان ها هم این نیست که به ما بگویند چه باید بکنیم.

اقتصاد اما تنها یک جعبه ابزار تحلیل نیست، بلکه زبان قدرتمندی است که می‌تواند حقایق ساده را از مردم پنهان کند. من به این زبان “وراجی اقتصادی” می‌گویم و شامل دو چیز است: به کار بردن اصطلاحات نامفهوم اقتصادی و استفاده از کلمات ظاهراً ساده‌ای که از معنای عادی خود تهی شده اند. وقتی چهره های اجتماعی و مفسران از این نوع زبان استفاده می‌کنند تا منافع شخصی خود را منافع ملی جا بزنند، هر مزخرفی را اجتناب‌ناپذیر، یا هر ناعادلانه ای را عادلانه جلوه دهند، یا حتی بخواهند یک چیز مخرب‌، معقول به نظر برسد، وراجی اقتصادی می کنند.

هر روزه افراد قدرتمند از شیوۀ وراجی اقتصادی استفاده می‌کنند تا بحث‌ های دموکراتیک درباره اولویت ‌ها و ارزش‌ های کشورمان را مسکوت گذاشته و طیف گسترده ای ازگزینه های سیاسی ما را پنهان کنند. همان طور که بحران کووید-19 نشان داده است، استرالیا قادر است مراقبت رایگان از کودکان و نیز مزایای بیکاری را به نحو قابل توجهی افزایش دهد. اکنون همه ما می دانیم که هیچ چیز نگران کننده ای در مورد کسری فاحش بودجه وجود ندارد. اما طی چندین دهه، برای پنهان کردن این حقایق ساده از مردم، از شیوۀ وراجی اقتصادی استفاده شده است. هدف این کتاب افشای استدلال‌های احمقانه، تناقضات عجیب و غریب و فقدان کامل شواهدی است که وراجی اقتصادی برای پنهان کاری طراحی کرده است.

متأسفم که این را می گویم، اما امروزه در میان ملت ما علی الاصول اعتماد به نفس مهم تر از صلاحیت است. استدلال ‌های بد اقتصادی، بدون ضعیف‌ ترین مبنای نظری یا تجربی بر بحث‌ های عمومی غالب است. برای مثال اسکات موریسون را در نظر بگیرید. هنگامی که لی سیلز[2] از او پرسید، «شاهد شما در این که مالیات‌ های بیشتر اقتصاد را تضعیف می‌کند، کجاست؟»، نخست‌وزیر پاسخ داد: «خب، من فکر می‌کنم این فقط یک موضوع درسی مقدماتی در “اقتصاد 101” [3] در شهر”لی”[4] انگلستان است.

اما اصلا این طور نیست. چنین نظری “مقدماتی” نیست و هیچ کتاب درسی “اقتصاد 101” چنین چیزی را به دانش آموزان نمی آموزد. علاوه بر این، این ادعا به آشکارا اشتباه است. کشورهایی که بالاترین مالیات ها را در جهان دارند، مثل ملل نوردیک، دارای بالاترین سطح درآمد، امید به زندگی و شادی هستند.

غالبا زمانی که این مزخرفات به اندازه کافی مخصوصا توسط نخست وزیران، لابیست های گرانقیمت، مفسران و تجار تکرار شود، ممکن است بدوا این طور به نظر برسد که همه مخصوصا در دنیای پسا حقیقت رسانه های اجتماعی، معتقدند سیاه، سفید یا بالا، پایین است. پس از مواجهه کافی با وراجی اقتصادی، حتی ممکن است فکر کنید بهترین راه برای کمک به مردم فقیر، کاهش مالیات ثروتمندان است.

این کتاب شما را یک اقتصاددان تربیت نمی کند. (با توجه به فقدان صلاحیت اکثر افرادی که مرتکب وراجی اقتصادی می شوند، این نباید شما را خیلی نگران کند.) اما شواهد، استدلال ها و مهم تر از همه اعتمادی به شما می دهد تا ادعاهایی را که ممکن است زمانی به سادگی پذیرفته یا بهدلیل عدم اعتماد، جرأت  به چالش کشیدن آن ها را نداشته اید، زیر سؤال ببرید.

این کتاب برای کسانی است که در عمق وجودشان هرگز باور نداشته اند که کمک به فقرا از طریق کسر هزینه‌های عمومیِ خدماتی که به آن وابسته اند، اعم از اقتصادی و غیر آن، منطقی است.

این کتاب برای کسانی است که به این برداشت که اجتناب از هزینه های تغییرات اقلیمی و کووید-19 ارزان تر و بهتر از این است که آن ها را به حال خود رها کرده و با عواقب آن کنار بیائیم، با دیدۀ سوء ظن می نگرند. این کتاب برای کسانی است که فکر می کنند کاهش بیکاری کارآمدتر از انتقال مشاغل به خارج از کشور است و به شما نشان می‌دهد با کسانی که به «مدیر اقتصادی بزرگ» بودن خود افتخار می‌کنند اما کاری بیشتر از سرزنش بیکاران به خاطر کمبود شغل انجام نمی‌دهند، و سپس از داده ها و فرمول های فریبکارانه برای “ارزیابی اتوماتیک و غیر قانونی بدهی‌ها”[5] استفاده می‌کنند، چه معامله ای بکنید.

من بنا ندارم شما را قانع کنم که علم اقتصاد احمقانه است. فکر نمی کنم چنین باشد. امّا تلاش دارم متقاعدتان کنم به صف مبارزه علیه افرادی بپیوندید که از “وراجّی اقتصادی” برای پنهان کردن منافع خودشان استفاده می کنند. درست همان طوری که در کاراته به کمربند سیاه نیاز ندارید تا در مواجهه با یک قلدر درخواست کمک کنید، در علم اقتصاد هم به مدرک احتیاج ندارید تا هنگام شنیدن یک مشت مزخرف درخواست کمک کنید. مادام که تعدادی کافی از ما نباشند که ورّاجی اقتصادی را همان که هست بنامند، بحث عمومی ما هرگز فضای لازم برای طرح ایده های خوب مبتنی بر شواهد، منطق، و منافع جمعی  نخواهد داشت.

چاپ دوم این کتاب پنج سال بعد از چاپ اول در اختیار شما قرار می گیرد. زمانی که نگارش چاپ اول را در اواخر سال 2015 به پایان رساندم پیش بینی این که دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شود، اسکات موریسون نخست وزیر استرالیا شود، یا همه گیری کووید-19 این چنین زندگی بسیاری از افراد و اقتصاد جهانی را تحت الشعاع قرار داده و آن را درهم بشکند، سخت بود. در حالی که این سه شوک ربط چندانی به هم ندارند، اما همۀ آن ها زیر حجم شگفت آوری از وراجی اقتصادی پنهان شده اند، که اگر این نقاب برداشته نشود، انتخاب‌ها و انگیزه‌های واقعی کسانی که ما برای نمایندگی خود انتخاب می‌کنیم را مخفی خواهد کرد.

اقتصاددانان همه پاسخ ها را ندارند. هیچ چیزی در تئوری ها یا داده های ما وجود ندارد که به شما یا یک نخست وزیر بگوید “بهترین” سیستم مالیاتی، بهداشتی، آموزشی یا حمل و نقل چیست. با آموزشِ صرف نمی توانیم بدانیم نوع جامعۀ دلخواه شما کدام است. آموزش فقط به ما کمک می کند تا هزینه ها و مزایای احتمالی انتخاب های مختلف را شناسایی کنیم. پردۀ آخر پارادوکس استفاده از وراجی اقتصادی برای قانع کردن مردم به این که وقتی پای این سؤال پیش بیاید که چه چیز برای اقتصاد خوبست، هیچ انتخابی وجود ندارد، این است که اقتصاد واقعی کمک به مردم برای چنین انتخاب‌هایی است. اقتصاد 101 به دانش‌آموزان نمی‌آموزد که مالیات برای اقتصاد بد است، به آن ها یاد می دهد که هرگز نباید به مردم بگویند چه چیز برایشان خوب است، و این که همیشه از آن ها بپرسند چه می‌خواهند. وراجی اقتصادی برعکس خود اقتصاد است، به این معنا که انتخاب‌ها را پنهان می‌کند و مانع بحث‌های دموکراتیک واقعی درباره اولویت‌ ها می‌شود. به همین دلیل است که ما باید از آن رمزگشایی کنیم، و به همین دلیل است که من این کتاب را روزآمد کرده ام.

 


*Econobabble

سیاستمداران از این ایزار برای سردرگم کردن مردم استفاده می‌کنند. شیوه ای که معمولا در این مورد بکار گرفتته می شود استفاده از اصطلاحات پر طمطراق اما نامفهومی است که معنای حقیقی خود را از دست داده اند. هدف از اینکار ترساندن افکار عمومی و مجبور کردن آنان به انجام کارهایی است که در شرایط عادی مایل نیستند انجام دهند- مترجم

[1] Scott Morrison

اسکات جان موریسون سیاستمدار استرالیایی و نخست وزیر فعلی استرالیاست. او در آگوست 2018 پس از انتخاب به عنوان رهبر حزب لیبرال استرالیا، کارش را آغاز کرد. موریسون در سیدنی متولد شده و در دانشگاه نیو ساوث ولز در رشته جغرافیای اقتصادی تحصیل کرده است- مترجم

[2]  Leigh Sales

لی پتا سیلز یک روزنامه نگار و نویسنده استرالیایی است. او مجری کانال تلویزیونی ای بی سی نیوز استرالیا و برنامه امور جاری 7.30 است. خانم سیلز در سال 2019، به دلیل خدماتش در روزنامه نگاری به عضویت مجمع اهداء نشان ملی استرالیا منصوب شد- مترجم

[3] Economics 101

اقتصاد 101 نام بسیاری از کالج ها و دانشگاه ها برای دوره مقدماتی اقتصاد در مقطع کارشناسی شامل خلاصۀ ایده هایی است که در قلب اقتصاد کلاسیک قرار دارند- مترجم

[4] Leigh

لی شهری در منطقه متروپولیتن ویگان، منچستر بزرگ، انگلستان، در زمینی کم ارتفاع در شمال غربی چت ماس ​​است- مترجم

[5] robodebts’