راهبرد آمریکا در خاورمیانه
بازبینی استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه:
مشارکت های پایدار
سرمایه گذاری های استراتژیک
سیاست ایالات متحده در خاورمیانه در میان دولتهای متوالی و متوازن، نتایج مثبتی برای منافع آمریکا یا منطقه به همراه نداشته است. علیرغم آرزوهای طیف سیاسی برای دور شدن از خاورمیانه پس از دهه ها مداخله پرهزینه، چالش های ناشی از منطقه ای غرق در بی ثباتی همچنان بر منافع ایالات متحده تأثیر می گذارد. با این حال، سؤال این است که آیا حفظ سیاستهای طولانی مدت ایالات متحده -که به شدت به پارادایمهای مبتنی بر تهدید و ابزارهای نظامی قدرت وابسته است- نتایج بهتری در آینده به همراه خواهد داشت؟ یا وقت آن رسیده است که در برخی از مقدمات اساسی زیربنای سیاست گذاری ایالات متحده در این منطقه تجدید نظر کنیم؟ این گزارش مزایا و معاوضههای یک استراتژی منطقهای جایگزین را ارزیابی میکند که در آن اهداف استراتژیک به درک وسیعتری از ثبات مرتبط است که کاهش تعارض، حکمرانی بهتر و رشد و توسعه بیشتر را در اولویت قرار میدهد. ما در نظر می گیریم که اگر رویکرد از تأکید بر آنچه ما تهدید گرایی می نامیم –با تمرکز بر تهدید روز و به ویژه تهدید ایران– به دیدگاه مثبت از منطقه ای که با افزایش دیپلماسی حمایت می شود تغییر کند، استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه چگونه به نظر می رسد و سرمایه گذاری های اقتصادی که در آن منابع افراط گرایی و رقابت بین دولتی به سطوح قابل مدیریت کاهش می یابد. تجسم مجدد استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه با چشم اندازی مثبت، اما نه ایده آل، از نتایج (به جای تمرکز بر تهدیدهایی که سعی در مهار آن داریم) می تواند به مجموعه جدیدی از گزینه های سیاستی برای تصمیم گیرندگان آینده منجر شود. این تحقیق، تجزیه و تحلیل می کند که چگونه ابزارهای کلیدی سیاست ایالات متحده -سیاسی، امنیتی، اقتصادی، دیپلماتیک و اطلاعاتی- باید برای مقابله مؤثرتر با چالش های منطقه ای فعلی به روش هایی که به منابع محدود در داخل توجه دارند، تنظیم شوند. با توجه به بیماری های همه گیر، تغییرات آب و هوایی و اختلال در بازارهای نفت -همراه با درگیری های متعدد منطقه و شکست های حکومتی- استراتژی ایالات متحده دیگر نمی تواند بر روی سطح ایالت و رهبری تمرکز کند و در عین حال از آسیب های اجتماعی و مردم منطقه غافل شود. همچنین ایالات متحده نمی تواند به تنهایی به دنبال منافع منطقه ای خود باشد. ارزیابی مجدد استراتژیک ما از سیاستهای ایالات متحده در خاورمیانه این ملاحظات را جدی میگیرد و منجر به بررسی انتقادی نحوه برخورد ما با شرکا و مخالفان، چه در داخل و چه در خارج از منطقه می گردد.
با شروع یک دولت جدید در ایالات متحده، ماه های آینده ممکن است فرصتی مناسب برای واشنگتن فراهم کند تا برخی از مقدمات اساسی زیربنای سیاست گذاری آمریکا در خاورمیانه را بازنگری کند و نحوه تعامل ایالات متحده با خاورمیانه را بررسی کند. تعامل گذشته ایالات متحده در خاورمیانه عمدتاً بر تهدیدات متضاد متمرکز بوده است، از اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد گرفته تا شبکه های تروریستی پس از 11 سپتامبر 2001. در 40 سال گذشته، مقابله با نفوذ ایران یکی از اصول پایدار سیاست ایالات متحده بوده است. . اما اگر مقابله با تهدیدهایی مانند ایران دیگر اصل سازماندهی اولیه نباشد، استراتژی منطقه ای ایالات متحده چگونه می تواند باشد؟ چه میشد اگر سیاستهای ما برای پیشبرد چشمانداز بلندمدت از آن چه که برای آن هستیم، نه فقط آن چه که مخالف آن هستیم، طراحی میشد؟
این گزارش که توسط تیمی از کارشناسان موضوعی RAND Corporation تهیه شده است، با تحلیل منافع و روابط دیرینه آمریکا با شرکای مرکزی و سپس در نظر گرفتن چارچوبی جایگزین که در آن چالش ایران تنها یکی از چندین عامل است، به این سؤال می پردازد. ایالات متحده باید در نظر بگیرد که این تحقیق مزایا و معاوضههای یک استراتژی منطقهای بازسازیشده را ارزیابی میکند که در آن اهداف استراتژیک به درک وسیعتری از ثبات مرتبط است که کاهش تعارض، حکمرانی بهتر و رشد و توسعه بیشتر را در اولویت قرار میدهد.
موردی برای یک سیاست جایگزین
اگرچه ممکن است آمریکاییها پس از دههها جنگ از خاورمیانه خسته شده باشند، این گزارش بر ادامه تعامل ایالات متحده استدلال میکند. درگیری ها و بی ثباتی ناشی از این منطقه می تواند به طور مستقیم به آمریکایی ها و متحدان نزدیک آسیب برساند. این درگیری ها با دامن زدن به رادیکالیسم، افراط گرایی خشونت آمیز، تکثیر تسلیحات، اختلالات اقتصادی و جریان پناهجویان که جرقه بحران های سیاسی و شرایط وخیم انسانی را برانگیخته است، سرریزهای منفی در سطح منطقه و جهان ایجاد می کند. واشنگتن نمی تواند وانمود کند که اثرات درگیری های خاورمیانه در لبه منطقه متوقف می شود. در عین حال، این منطقه دارای پتانسیل های بکر برای رشد اقتصادی و نوآوری است. بنابراین، چالش این نیست که آیا در منطقه بمانیم یا خیر، بلکه این است که چگونه با آن تعامل کنیم و چه اهداف واقع بینانه ای را می توانیم با سیاست های هوشمندانه تر به پیش ببریم. تیم تحقیقاتی RAND دریافته است که سیاستهای تثبیتشده ایالات متحده در خاورمیانه -که در سراسر دولتها دنبال میشود و با طرز فکر تهدیدگرایی تعریف شده است- در پیشبرد منافع آمریکا و کمک به مردم منطقه کوتاهی کرده است. سیاست های ایالات متحده نیز نتوانسته با شرایط جدید منطقه ای و جهانی سازگار شود. بستههای کمکی قدیمی و مشارکتهای منطقهای طراحیشده در طول جنگ سرد و دوران پس از جنگ خلیجفارس 1990-1991، از جمله بستههای تسلیحاتی عظیم به شرکای عرب خلیجفارس که به طور فزایندهای ادعا میکنند، ثبات منطقهای را پیش نمیبرد. آن ها همچنین به جمعیت هایی که برای مقابله با چالش های قرن بیست و یکم خواهان حکمرانی پاسخگوتر هستند، پاسخگو نیستند. تلاش برای شکست دشمنان و تضمین برتری آمریکا در خاورمیانه نیز در چشمانداز جهانی و منطقهای با قدرتهای رقیب و دیگر اولویتهای ایالات متحده، اهداف عملی نیست. علاوه بر این، تمرکز نامتناسب بر تهدید ایران هزینهای برای مدیریت سایر چالشهای منطقهای از جمله تهدیدات مستمر از سوی گروههای افراطی غیردولتی به همراه داشته است و اتکای شدید به ابزار نظامی قدرت، به جای کاهش آن، تنها درگیری منطقهای را تشدید میکند. بنابراین، تیم پروژه یک چارچوب جایگزین برای هدایت استراتژی ایالات متحده در نظر میگیرد. تعارض و محرک های تعارض. حل و فصل -یا حداقل تنش زدایی- درگیریهای کنونی، جلوگیری از ظهور درگیریهای آینده، و بهبود حکمرانی برای دستیابی به ثبات واقعی منطقهای ضروری است. این اولویت ها همچنین برای پیشبرد منافع پایدار ایالات متحده در عدم اشاعه و مقابله با افراط گرایی خشن ضروری است. بنابراین، این استراتژی بازاندیشی شده تمرکز بیشتری را بر روی پرداختن به درگیریها و چالشهای اجتماعی-اقتصادی متمرکز میکند که هم فشارهای ناپایدار بر دولتهای منطقه ایجاد میکند و هم رنج بسیار زیادی را در بین مردم آن ایجاد میکند. به عبارت دیگر، اساسیترین جنبههای استراتژی پیشنهادی مستلزم بازسازی روابط ما برای پاسخگویی به نیازهای مردم منطقه، نه فقط رهبران آن و کاهش اتکای آمریکا به ابزارهای نظامی به نفع سرمایهگذاریهای اقتصادی و دیپلماتیک در آینده منطقه است.
دور شدن از تهدیدگرایی: چهار حوزه موضوعی
برای ارزیابی سیاست فعلی و چارچوب جایگزین پیشنهادی، تیم RAND چهار جنبه از تعامل ایالات متحده در خاورمیانه را بررسی و نقد کرد: (1) روابط با شرکای منطقهای. (2) مدیریت تهدیدات متخاصم. (3) نقش رقبای جهانی، به ویژه چین و روسیه؛ و (4) ابزارهای سیاست برای پیشبرد اهداف استراتژیک ایالات متحده.
شرکای منطقه ای
تیم پروژه دریافت که واشنگتن به دنبال مشارکت های منطقه ای بر اساس منطق دوتایی بوده که در آن ایالات متحده یک بلوک را برای مخالفت با دیگری پرورش می دهد. این رویکرد به این معنی است که ایالات متحده می تواند مسیر خود را از دست بدهد که آیا این مشارکت، منافع گسترده تر ایالات متحده را فراتر از رویارویی با یک قدرت فرامنطقه ای یا منطقه ای پیش می برد یا خیر. این تیم همچنین دریافت که به نظر نمیرسد ریسکهای قابل توجهی در معرض شهرت ایالات متحده و از دست دادن احتمالی شرکا به دلیل ناآرامیهای داخلی قرار داشته باشد. بخش بزرگی از کمک های ایالات متحده برای حمایت از مشارکت ها مبتنی بر تفکر میراثی در مورد نیاز به انگیزه های مالی برای تقویت امنیت اسرائیل در برابر تهدیدات کشورهای عربی است. در همان زمان، تیم تحقیقاتی متوجه شد که توجه بسیار کمی به سرمایه گذاری های غیرامنیتی، مانند بهبود حکمرانی شده که ممکن است ثبات منطقه ای را تقویت کند. اعطای صلح و امنیت نظامی محور دیگر سرمایه گذاری ها را کوچک تر می کند. به عنوان مثال، ایالات متحده تقریباً معادل سهمی از کمک به ارتش مصر را به حمایت اقتصادی از کل منطقه در یک سال معین اختصاص می دهد. علاوه بر این، تنها سه کشور (اسرائیل، مصر و اردن – “BIG3”) سهم عمده ای از کل کمک های مالی ایالات متحده را مصرف می کنند. از کمی بیش از 6 میلیارد دلار بودجه نظامی خارجی (FMF) که در سطح جهان در سال 2019 تخصیص داده شد، 81 درصد به اسرائیل، مصر و اردن اختصاص یافت. این عدم تعادل عمق همکاری ای که ایالات متحده می تواند با سایر کشورهای خاورمیانه خارج از BIG3 تحقق بخشد را محدود می کند.
تهدیدات خصمانه
تیم تحقیقاتی در بررسی سیاستهای ایالات متحده در قبال ایران، بازیگران غیردولتی افراطی – مانند گروههای شبهنظامی شیعه، دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) و القاعده – و سوریه دریافتند که قدرت ایران محدودتر از آن چیزی است که عقل متعارف پیشنهاد می کند. تیم تحقیقاتی همچنین دریافت که سیاستهای فعلی ایالات متحده با تهدید واقعی ایران تنظیم نشده است و سیاستهای فشار حداکثری و تحریمهای یکجانبه ایالات متحده به طور قابل توجهی برنامه هستهای ایران را محدود نکرده یا فعالیتهای منطقهای بیثباتکننده آن را محدود نکرده است. رویکرد جدید در قبال ایران نه تنها مستلزم مهار برنامه هستهای این کشور از طریق دیپلماسی چندجانبه است، بلکه به حمایت ایالات متحده از اصلاحات منطقهای برای کاهش حساسیت منطقه به نفوذ ایران نیز نیاز دارد. هدف باید تغییر محیطی باشد که ایران در آن فعالیت می کند نه تلاش برای تغییر خود رژیم ایران. مهار و کاهش نفوذ ایران مستلزم انجام یک بازی طولانی است.
مهار بیثباتی ناشی از گروههای شبهنظامی شیعه -که ایران به درجات مختلفی از آن ها حمایت میکند- مستلزم تقویت نیروهای امنیتی قانونی در مناطقی است که در آن فعالیت میکنند. اگرچه دستاورد امضای سیاست ایالات متحده در سراسر دولتها، نابودی خلافت فیزیکی داعش بوده است، شکست پایدار این گروه به حاکمیت و امنیت قوی در مناطقی بستگی دارد که داعش ریشه دوانده است. جلوگیری از تکرار مجدد کنترل داعش به طور اساسی به ایجاد ثبات در نیمه شرقی سوریه و حمایت از اصلاحات در عراق بستگی دارد که مشروعیت دولت و نیروهای امنیتی را در چشم همه شهروندان از جمله اقلیت سنی-عرب این کشور افزایش می دهد. واگذاری عراق به صحنه ای برای مقابله با نفوذ ایران، باعث کاهش درگیری خواهد شد.
رقبای جهانی
محققان RAND وضعیت فعلی چین و روسیه در منطقه و میزان تضاد یا حمایت از اهداف استراتژیک آمریکا را ارزیابی کردند. منافع روسیه در خاورمیانه به سمت امنیت و فروش تسلیحات متمایل است. این کشور از دخالت خود در منطقه، از جمله مداخلات نظامی، برای بازسازی وضعیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ استفاده می کند. کسب مزیت های اقتصادی از طریق تجارت، سرمایه گذاری و بازارهای باثبات نفت، وضعیت موجود را حفظ کند. چین مبادلات اقتصادی و سرمایه گذاری را در اولویت قرار داده است. خاورمیانه نقش مهمی در طرح کمربند و جاده چین برای افزایش اتصال زمین، دریا و دیجیتال در سراسر اوراسیا، خاورمیانه و بخشهایی از آفریقا به اروپا ایفا میکند. این خطر وجود دارد که نفوذ چین و روسیه در منطقه افزایش یابد، اگر ایالات متحده راهبرد خود را به سمت خاورمیانه تغییر دهد. زیرا کشورهای منطقه روابط تاریخی خود را با واشنگتن پوشش می دهند و روابط اقتصادی و امنیتی با رقبای آمریکایی را گسترش می دهند.
با این حال، هر دو رقیب در منطقه با محدودیتهایی رو به رو هستند و با توجه به تمرکز واشنگتن بر رقابت قدرتهای بزرگ، این خطر وجود دارد که دیدن منطقه از این دریچه میتواند مانع از همکاریهایی شود که ممکن است به نفع منافع آمریکا باشد. به عنوان مثال، چین و روسیه هر دو منافع مشترکی با ایالات متحده در عدم اشاعه دارند و از توافق هسته ای ایران حمایت می کنند. چین به عنوان منبع اصلی تقاضای جهانی برای انرژی، علاقه مند به آرامش منطقه ای و قیمت های پایدار انرژی است، در حالی که ایالات متحده و روسیه به عنوان تولیدکنندگان اصلی انرژی، علاقه مند به قیمت های پایدار هستند که امکان سرمایه گذاری بلندمدت در اکتشاف و توسعه را فراهم می کند. منطقه ای با افراط گرایی کمتر خشونت آمیز، رفاه بیشتر و روندهای قوی تر منع گسترش سلاح های هسته ای به نفع هر سه قدرت جهانی خواهد بود. مطمئناً روسیه و چین در حال رقابت با ایالات متحده در خاورمیانه هستند و تعامل رو به رشد روسیه و چین منجر به اقداماتی شده است که بر خلاف منافع ایالات متحده است، مانند مداخله نظامی روسیه در سوریه یا گسترش فناوری ارتباطی چین با مسائل امنیتی از جمله سیستم هایی که می توانند برای نظارت و کنترل جمعیت استفاده شوند. اما رقابت را می توان با تا حدی همپوشانی اهدافی که فرصت هایی را برای همکاری در زمینه هایی که به منافع ایالات متحده تجاوز نمی کند، کاهش داد.
ابزارهای خط مشی
محققان RAND ابزارهایی را که ایالات متحده برای دستیابی به اهدافش تلاش می کند، بررسی کردند. ابزارهای اقتصادی، دیپلماتیک و سایر ابزارهای تعامل آمریکا را بازبینی کرد. و توصیه هایی برای تنظیم مجدد سرمایه گذاری های منطقه ای ایالات متحده ارائه کرد. آن ها دریافتند که کمک های نظامی ایالات متحده به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار بیشتر از کمک های اقتصادی بوده است و خاورمیانه بیش از 50 درصد از کل کمک های نظامی ایالات متحده را در سطح جهان دریافت می کند. حضور نیروهای ایالات متحده در منطقه (به استثنای افغانستان) با کمتر از 50هزار سرباز مستقر در منطقه ثابت باقی می ماند. برنامه های همکاری امنیتی و کمک های اقتصادی نیز به طور معمول یا دقیق از نظر اثربخشی در دستیابی به نتایج مورد نظر و اجتناب از اثرات معکوس ارزیابی نمی شوند.
توصیه های سیاست: مشارکت های پایدار، سرمایه گذاری های استراتژیک
منابع ایالات متحده نامحدود نیست، اما راه های عملی و مقرون به صرفه تری برای حضور در خاورمیانه وجود دارد که هم به نفع ایالات متحده و هم برای منطقه خواهد بود. چندین ستون میتواند سیاستگذاران ایالات متحده را در صورت انطباق با واقعیتهای جدید منطقهای، جهانی و داخلی، در صورت انطباق با واقعیتهای جدید منطقهای، جهانی و داخلی، در صورت انتخاب برای دنبال کردن راهبرد جایگزین مشخصشده در این گزارش راهنمایی کند:
- ایالات متحده میتواند منابع را از اتکای شدید فعلی به ابزارهای نظامی به سمتی متوازنتر تغییر دهد. رویکردی که سرمایهگذاریهای اقتصادی، حکومتداری، دیپلماسی و برنامههای متمرکز بر مردم را در اولویت قرار میدهد. این امر مستلزم اتخاذ تصمیمات سیاسی سخت است، مانند کاهش فروش تسلیحات پیشرفته به نفع تجهیزاتی که برای اهداف دفاعی طراحی شده اند و شکاف بین دریافت کنندگان کمک BIG3 و سایر شرکای منطقه ای را کاهش می دهد. دور شدن منابع از ابزارهای نظامی همچنین مستلزم تمرکز مبارزه با تروریسم بر برنامه های غیرنظامی برای مقابله با افراط گرایی خشونت آمیز است. افزایش حمایت از تلاشهای اصلاحات داخلی که قبلا در جریان بوده و توسط رهبران سراسر جهان عرب حمایت شده است و ارزیابی منظم همه برنامه های کمکی بر اساس داده ها و اقدامات اثبات شده اثربخشی. منابع به آن کشورها و برنامههایی منتقل میشوند که نتایج مطلوبی را در حمایت از اهداف استراتژیک ایالات متحده ایجاد میکنند.
- ابتکارات و سرمایهگذاریهای منطقهای میتواند به یک افق زمانی بلندمدت برای کاهش درگیریها و حمایت از رشد و توسعه منطقهای کمک کند، حتی به قیمت کوتاهمدت. خطرات این امر مستلزم افزایش تعامل با عموم مردم خاورمیانه در موضوعاتی مانند سلامت، بیکاری جوانان و تغییرات آب و هوایی است. سرمایه گذاری در برنامه های توسعه انسانی؛ حمایت از تلاشهای ظرفیتسازی جامعه مدنی در محیطهای مجاز؛ و توجه به نقض حقوق بشر در بالاترین سطوح حکومت، از جمله فشار مداوم برای آزادی زندانیان سیاسی در کشورهای متخاصم و شریک. رقبا، برای رسیدگی به چالش های مشترک. این شامل حمایت از گفتگوهای کاهش تنش بین پادشاهی های عرب خلیج فارس و ایران می شود. تلاش دیپلماتیک با دیگر قدرت های بین المللی برای ایجاد یک مجمع امنیتی منطقه ای در خاورمیانه مشابه سازمان امنیت و همکاری در اروپا؛ و تداوم ائتلاف جهانی برای شکست داعش با تمرکز گسترده بر مقابله با افراط گرایی. چنین استراتژی مستلزم تغییر ذهنیت نظامی به غیرنظامی است. این امر مستلزم تنظیم مجدد حمایت نظامی ایالات متحده و کاهش فروش تسلیحات و در عین حال افزایش سرمایه گذاری های اقتصادی، تجاری و مالی است. این خواستار ابتکار دیپلماتیک بیشتر برای خروج از چرخه کنونی درگیری و تشدید تنش است که برای ایالات متحده و مردم منطقه بسیار پرهزینه است.
ارزیابی ما حاکی از آن است که کار به سوی چنین دستور کار بلندمدتی با شرکا، چه در سطح منطقه و چه در سطح جهانی، سرمایهگذاری است که سود بسیار بالاتر و هزینههای بسیار کمتری نسبت به ادامه مسیر فعلی ما خواهد داشت. سیاستهای منطقهای ایالات متحده عمدتا در گذشته سرمایهگذاریهای منسوخ شده انجام میدهند، سرمایهگذاریهایی که به درگیریهای منطقهای بیشتر و افراطگرایی خشونتآمیز کمک کرده است که آمریکاییها را در معرض آسیب قرار میدهد. اکنون زمان شکستن این چرخه و در نظر گرفتن سرمایه گذاری استراتژیک در یک چشم انداز مثبت برای منطقه ای است که به سمت آینده در حرکت است.
مأخذ: برگرفته از گزارش RAND Corp