آمریکایی ها درباره تجارت چگونه فکر می کنند

برندگان، بازندگان و روانشناسی جهانی شدن

نویسنده: دایانا موتز

30 جولای 2021

طرز تفکر آمریکایی های عادی در مورد تجارت بسیار متفاوت از تفکر اقتصاددانان و سیاست گذاران در مورد آن است. اکثر مردم شناخت شخصی و دقیقی از چگونگی تأثیر تجارت بر آن ها ندارند: حمایت یا مخالفت با تجارت به خاطر منتفع شدن از سود یا آسیب اقتصادی ناشی از آن نیست بلکه، دیدگاه های آمریکایی ها بر اساس تأثیرات درک شده تجارت بر کل ایالات متحده، احساسات آن ها در مورد کشور شریک تجاری و حزب سیاسی ایالات متحده در قدرت و نگاه کلی آن ها به جهان فراتر از مرزهای کشورشان است.

به بیان ساده، اکثر نظرات آمریکایی ها در مورد تجارت ریشه در روانشناسی تعامل انسانی دارد. نگرش آن ها نسبت به مردم و کشورهایی که دارای نظر متفاوتی با آن ها هستند، تأثیر قابل توجهی در عقاید آن ها دارد. وجه تمایز اصلی در این مورد خلاصه می شود که آیا آن ها معتقدند امکان همکاری برای منافع متقابل وجود دارد یا این که آن ها کسانی که به نظر می رسد بسیار متفاوت از خودشان هستند را با سوء ظن نگاه می کنند. به همین دلیل، جای تعجب نیست که  تعصب نژادی یکی از قوی ترین عوامل مخالفت با تجارت است.

تعداد کمی از آمریکایی ها درک درستی از جنبه های مثبت و منفی تجارت دارند. رسانه ها احتمالاً در القای این امر سهیم بوده اند.

پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2016، کارشناسان و سیاست مداران ادعا کردند که پیروزی دونالد ترامپ نشان دهنده آغاز “واکنش” علیه جهانی سازی است. این دیدگاه برای عموم مردم نیز فیلتر شده است. تحقیقات من نشان داده است که آمریکایی ها معتقدند این کشور از تجارت بین المللی حمایت کمتری می کند. در حقیقت، برعکس این امر صادق است: حمایت از تجارت هم در دموکرات ها و هم در جمهوری خواهان افزایش یافته و اکنون از هر زمان دیگری قوی تر است. نتیجه یک وضعیت عجیب و غریب است که در آن بسیاری از سیاست گذاران همچنان علناً تجارت را از بین می برند و بدنام می کنند، حتی در حالی که عموم مردم از آن استقبال می کنند.

” اول امریکا” نه این که اول من:

این واقعیت که منافع شخصی برای ترجیحات تجاری آن ها اهمیت کمی دارد، به این معنی نیست که آمریکایی ها نسبت به تأثیر اقتصادی تجارت بی توجه هستند. مردم خیلی به این فکر می کنند که چگونه کشور را تحت تأثیر تجارت قرار می دهند. آن ها تصمیمات سیاسی که در واشنگتن گرفته شده را به عواقب ملی این سیاست ها مرتبط می کنند. برای آن ها دشوار است که تجربه اقتصادی شخصی خود را به ویژه با موضوعات پیچیده ای مانند تجارت بین الملل سیاسی کنند.

تعداد کمی از آمریکایی ها درک درستی از جنبه های مثبت و منفی تجارت دارند. رسانه ها احتمالاً در القای این امر سهیم بوده اند: پوشش خبری بیشتر از این نوع بوده كه افراد دلسوز شغل خود را در نتیجه تجارت از دست بدهند و نه روش های پیچیده ای كه آمریکایی ها از جهانی شدن سود می برند. در سال 2013، حدود نیمی از آمریکایی ها این عقیده را تایید کردند که تجارت باعث کاهش تعداد مشاغل موجود در ایالات متحده و افزایش تعداد مشاغل موجود در خارج از کشور می شود. این یک روش تفکر درمورد جمع صفری تجارت را نشان می دهد. در این خط فکری، تجارت تعداد محدودی از مشاغل در جهان را به خود اختصاص داده و آن ها را از یک کشور به کشور دیگر تخصیص می دهد.

اگر آمریکایی ها دانش پیچیده ای درباره آنچه که اقتصاد ایالات متحده برای به دست آوردن یا از دست دادن آن برخوردار است ندارند، چگونه به دیدگاه هایی در مورد تجارت دست می یابند؟ تمایل به تجارت با یک کشور، مانند یک فرد دیگر، به اعتماد بستگی دارد. اعتماد، به نوبه خود، به شدت تحت تأثیر شباهت های درک شده است. هرچه یک کشور معین به ایالات متحده شباهت بیشتری داشته باشد – چه از نظر مذهب، زبان، سطح زندگی، شکل دولت، یا فرهنگ – آمریکایی ها آن را به عنوان یک شریک تجاری بالقوه، مثبت تر ارزیابی می کنند. متداول ترین توضیحی که مردم درمورد این که چرا ایالات متحده باید یا با یک کشور خاص تجارت نکند این است که فکر می کنند آن کشور قابل اعتماد نیست.

دانشمندان اقتصاد سیاسی تمایل دارند از این ایده که مبنای روانشناسی انسانی، وارد رفتار تجارت بین الملل می شود، طفره روند. اما برای بسیاری از آمریکایی ها، این که آیا آن ها از تجارت با کشور دیگری حمایت می کنند، بستگی به تصمیمات  فردی است. آن ها اغلب می خواهند اطمینان حاصل کنند که یک کشور شریک تجاری در ارزش های خود صادقانه و یکدل است.

تمایل به تجارت با یک کشور، مانند یک فرد دیگر، به اعتماد بستگی دارد. اعتماد، به نوبه خود به شدت تحت تأثیر شباهت های درک شده است. هرچه یک کشور معین به ایالات متحده شباهت بیشتری داشته باشد – چه از نظر مذهب ، زبان، سطح زندگی، شکل دولت، یا فرهنگ – آمریکایی ها آن را به عنوان یک شریک تجاری بالقوه، مثبت تر ارزیابی می کنند

متأسفانه، این نوع استدلال منجر به بسیاری از مشکلات مشابه در تجارت بین الملل می شود که در روابط بین فردی نیز وجود دارد. افراد کمتر تمایل به تعامل با آن دسته از افراد یا کشورهایی دارند که با خودشان متفاوت هستند. آن ها به کسانی که “خارجی” به نظر می رسند، هم به معنای واقعی و هم به معنای محاوره ای اعتماد ندارند. به دلیل عدم اعتماد، مردم ممکن است از فرصت های بالقوه مفید اقتصادی چشم پوشی کنند.

بسیاری از آمریکایی ها سود تجارت را به جای اقتصادی، دیپلماتیک می دانند. آن ها بر اهمیت تجارت برای حفظ اتحاد تأکید می کنند. در روابط بین فردی، افراد بعضی اوقات به تجارت می پردازند – از جمله خریدن بیسکویت از دختران همكارشان- نه به این دلیل كه آن ها واقعاً شیرینی می خواهند، بلكه مایل هستند رفتاری دوستانه و حمایت كننده داشته باشند. به همین ترتیب، تعداد زیادی از آمریکایی ها از هر دو حزب سیاسی و طیف ایدئولوژیک معتقدند که تجارت بین الملل سودمند است زیرا روابط ایالات متحده را با سایر کشورها تقویت می کند. آن ها تشخیص می دهند که این روابط ممکن است در برهه ای از زمان مفید واقع شوند.

افراد کمتر تمایل به تعامل با آن دسته از افراد یا کشورهایی دارند که با خودشان متفاوت هستند. آن ها به کسانی که “خارجی” به نظر می رسند، هم به معنای واقعی و هم به معنای محاوره ای اعتماد ندارند.

قلعه امریکا

در سال 2005، استفان شکسپیر، نظرسنج بریتانیایی، وقتی صحبت از جهانی شدن می شود، مردم را به عنوان “پل متحرک به سمت بالا” یا “پل رو به پایین” توصیف می کند. وی نوشت: از انواع مختلف به تصویر کشیدن پل استفاده کنید، “فکر کنید اگر درها را قفل کنیم چیزهای بد از بین می روند.” این ها افرادی هستند که معتقدند همکاری برای افراد احمق است. آن ها تمایل ندارند به غریبه ها اعتماد کنند و به خصوص به خارجی ها اعتماد ندارند.

تحقیقات من این دیدگاه را تأیید کرده است و پیوندی محکم بین مخالفت با چند فرهنگی و تنوع نژادی و مخالفت با تجارت بین المللی پیدا کرده است. نگرش آمریکایی ها نسبت به همشهریان متعلق به سایر گروه های نژادی تا حد زیادی قوی ترین پیش بینی کننده حمایت آن ها از تجارت است، بسیار بیشتر از این که فکر می کنند تجارت بر منافع اقتصادی شخصی آن ها تأثیر می گذارد.

همانند سایر اشکال شباهت، شباهت های نژادی بین کشورها موجب اعتماد بیشتر می شود. به عنوان مثال، یک مطالعه در سال 2017 از پاسخ دهندگان خواست سه کشور شریک تجاری برتر ایالات متحده (چین ، کانادا و مکزیک) را نام ببرند. سفیدپوستان آمریکایی که فکر می کردند شرکای تجاری عمده ایالات متحده نیز عمدتاً سفیدپوست هستند، حمایت بیشتری از تجارت ابراز داشتند. آمریکایی هایی که چین را نام نمی بردند و تصور می کردند از سه شریک تجاری برتر متفاوت نیستند، بیشتر از تجارت حمایت می کردند. کسانی که نام کانادا را نگذاشته اند، شبیه ترین به ایالات متحده، خصومت بیشتری نسبت به تجارت داشتند.

بسیاری از سیاست گذاران حتی در حالی که عموم مردم با صمیمیت از آن استقبال می کنند، همچنان علناً تجارت را رد می کنند.

 

همان تفکر حاصل جمع صفر که باعث می شود کسانی که معتقد به تصویر کسیدن پل های رو به بالا هستند به این باور برسند که پیشرفت در بین اقلیت ها با هزینه سفید پوستان اتفاق می افتد، آن ها را به سمت یک چارچوب رقابتی تجارت سوق می دهد. اگر تجارت به سود “آن ها” باشد، پس باید برای “ما” بد باشد. با استفاده از مطالعات تجربی، من اثبات کرده ام که سخنان ضد تجاری مخالف چین از سوی نامزدهای ریاست جمهوری دموکرات و جمهوری خواه، تبعیض سفیدپوستان را نه تنها به آسیایی ها به طور کلی بلکه به آمریکایی های آسیایی تبار نیز افزایش می دهد. افراد کمتر تمایل به تعامل با آن دسته از افراد یا کشورهایی دارند که با خودشان متفاوت هستند. آن ها به کسانی که “خارجی” به نظر می رسند، هم به معنای واقعی و هم به معنای محاوره ای اعتماد ندارند از طرف دیگر، شکسپیر نوشت پل های متحرک، انواع مختلفی را ایجاد کنید، فکر کنید این یک جهان بزرگ بزرگ است.  اگر فقط همه ما بتوانیم آغوش خود را باز کنیم و یکدیگر را در آغوش بگیریم. ” این افراد از مسابقه انتخابی تبلیغات قدیمی کوکاکولا که یک گروه کر چند فرهنگی از جوانان با آواز “من می خواهم به جهانیان بخوانم تا در هماهنگی عالی آواز بخوانند” بیرون می آیند. البته، این شخصیت پردازی بیش از حد ساده انگارانه و قطعاً آشکار است. اما اعتقاد به همکاری بین المللی برای منافع متقابل دلیل اصلی حمایت آمریکایی ها از تجارت است.

تمایز بین این دو جهان بینی به این نتیجه می رسد که آیا آمریکایی ها تجارت را نوعی رقابت می دانند یا نوعی همکاری. برای کسانی که معتقد به تصویر کشیدن پل رو به بالا هستند، تجارت یک رقابت است: آن ها جهان را به صورت ما در مقابل آن ها تقسیم می کنند  و نظرات آن ها به این بستگی دارد که آیا آن ها کشور خود را برنده یا بازنده می دانند. در همین حال، افرادی که معتقد به تصویر کشیدن پل ارتباطی رو به پایین هستند، درمورد تجارت به عنوان نوعی همکاری فکر می کنند و آن را ابزاری برای حفظ دوستی های بالقوه مفید با سایر کشورها می دانند.

بقای اصلح

ایالات متحده تمایل دارد که یک چارچوب رقابتی تجارت را تشویق کند. پال روبین، اقتصاددان، در سخنرانی سال 2013 ابراز تأسف کرد که در کتاب های مقدماتی اقتصاد در ایالات متحده، رقابت هشت برابر همکاری ذکر شده است.

بنابراین جای تعجب نیست که بسیاری از آمریکایی ها تجارت را یک مبارزه داروینی می دانند که در آن فقط افراد قدرتمند زنده می مانند و به دلیل جهانی شدن، بسیاری دیگر خود را به عنوان برنده مطمئن این مسابقه نمی دانند. به این معنا است که امروز آمریکایی ها از “ناعادلانه بودن” تجارت شکایت دارند، نگرانی که دیگر به رفتار ناعادلانه کار خارج از کشور یا پیامدهای توزیع نابرابر تجارت برای کارگران آمریکایی اشاره نمی کند. در عوض، آمریکایی های معمولی از این اصطلاح برای ابراز نگرانی از تقلب در بازی استفاده می کنند و بنابراین کشورشان ممکن است بدون تقصیر خود این رقابت بین المللی را “از دست بدهد”.

ایالات متحده تمایل دارد که یک چارچوب رقابتی تجارت را تشویق کند. پال روبین، اقتصاددان، در سخنرانی سال 2013 ابراز تأسف کرد که در کتاب های مقدماتی اقتصاد در ایالات متحده، رقابت هشت برابر همکاری ذکر شده است.

سیاست مداران در این برداشت نادرست سهیم هستند. در یک جلسه اخیر دموکرات ها اظهار گردید: “اگر زمینه بازی مساوی باشد، آمریکایی ها می توانند در برابر هر کشور دیگر روی زمین رقابت کنند.” پلتفرم جمهوری خواهان به همین ترتیب توصیه کردند که در یک شرایط مساوی، کارگران آمریکایی “می توانند از رقابت در تجارت بین المللی پیشی بگیرند.” بنابراین تعجب آور نیست اگر آمریکایی ها با صدای بلند فریاد زنند که  “در این رقابت جهانی پیروز نیستند” و چین در حال پیروزی است. بارها به آن ها گفته شده که بهترین هستند و لیاقت پیروزی را دارند.

در آستانه انتخابات 2016، ترامپ آمریکایی ها را تشویق کرد که معتقدند کشورهای دیگر از طریق تجارت از آن ها سوء استفاده کرده اند. بنابراین طرفداران ترامپ تصور کردند که شایسته این موقعیت هستند که حتی امتیاز را بدست آورند – نظرات آن ها فراتر از منافع شخصی و پیگیری مجازات بود.

در طول تحقیقاتم، من از نمونه های تصادفی آمریکایی ها خواسته ام که توضیح دهند که چرا آن ها از تجارت بین الملل حمایت یا با آن مخالف هستند. همان طور که یکی از پاسخ دهندگان در طول این بحث ها گفت، “مردم آمریکا لیاقت بیشتری دارند.” دیگران می ترسند که تجارت، استقلال کشورشان را به عنوان یک کشور به خطر بیندازد، یک نفر گفت: “اگر همه چیز اینجوری که پیش می رود، برود ، روزی برای چینی ها کار خواهیم کرد.” از این منظر، تجارت اساساً سلاح دیگری در یک رقابت بزرگ قدرت است.

اما اقتصاددانان وقتی به برندگان و بازندگان تجارت اشاره می کنند، منظورشان کاملاً متفاوت است. آن ها در حال توصیف تأثیرات اقتصادی تجارت بر فعالیت های واردات و صادرات محور در یک کشور واحد هستند. در ایالات متحده، مشاغل و صنایعی که محصولات صادر می کنند به طور کلی از تجارت سود می برند، اما صنایع خاصی که نمی توانند در بازار جهانی رقابت کنند ممکن است از دور رقابت خارج شوند. در مقابل، وقتی عموم مردم در مورد برندگان و بازندگان فکر می کنند، احتمالاً بیشتر به فکر رقابتی هستند که شامل ایالات متحده و یک کشور شریک تجاری باشد. از نظر بسیاری از آمریکایی ها، تفاوت کمی بین تجارت بین المللی و بازی های المپیک وجود دارد.

جای تعجب نیست که بسیاری از آمریکایی ها تجارت را یک مبارزه داروینی می دانند که در آن فقط افراد قدرتمند زنده می مانند. و به دلیل جهانی شدن ، بسیاری دیگر خود را به عنوان برنده مطمئن این مسابقه نمی دانند. به این معنا است که امروز آمریکایی ها از “ناعادلانه بودن” تجارت شکایت دارند

دوباره آمریکا را به تجارت بازگردانید

شاید مفیدترین مفهوم برای درک ترجیحات تجاری، ناشی از مطالعاتی باشد که روانشناسان آن را “پویایی درون گروهی” می نامند. تغییرات در حمایت از تجارت که پس از انتخابات ترامپ رخ داد، این پویایی را به خوبی نشان می دهد. در دوره منتهی به انتخابات 2016، زمانی که یک دموکرات هنوز رئیس جمهور بود، جمهوری خواهان بیشتر مخالف تجارت بودند و دموکرات ها به طور قابل توجهی حمایت بیشتری می کردند. همان طور که رای دهندگان نگران عبور غیرقانونی مرزها از بیگانگان بودند، تهدید مشابهی را از تجارت بین المللی نیز درک کردند.

اما به محض انتخاب ترامپ – و مدت ها قبل از تغییر سیاست های تجاری – حمایت جمهوری خواهان از تجارت دو رقمی شد. تا سال 2018، جمهوری خواهان درجه یک، بار دیگر به حزب تجارت آزاد تبدیل شدند و در دوره ریاست جمهوری ترامپ از دموکرات ها حمایت بیشتری داشتند. از زمان روی کار آمدن رئیس جمهور بایدن، دموکرات ها اکنون حزبی هستند که از تجارت حمایت می کنند.

این نشان می دهد که چگونه نگرش آمریکا نسبت به تجارت تحت تأثیر “یک حزب در قدرت” قرار دارد: وقتی یک حزب پست ریاست جمهوری را در دست می گیرد، تجارت بسیار خوشایندتر از زمانی است که قدرت توسط حزب رقیب در دست باشد – حتی اگر سیاست های تجاری  تغییر نکرده باشند. اصلاً دلیل این که شور و نشاط جمهوری خواهان در مورد تجارت پس از انتخابات 2016 بیشتر شد، این نبود که کسری تجاری کاهش یابد – در واقع، در زمان ریاست جمهوری ترامپ به اوج جدیدی رسید. در عوض ، نظرات تغییر کرد زیرا ترامپ پیروان خود را متقاعد کرد که ایالات متحده اکنون برنده رقابت تجاری است.

برای جمهوری خواهان، که تمایل به ساختن پل های بالارونده دیگر دارند، حمایت تجاری صرفاً به منافع ایالات متحده از یک معامله تجاری بستگی ندارد. در عوض، تحقیقات من حاکی از آن است که جمهوری خواهان فقط از آن موافقت نامه های تجاری پشتیبانی می کنند که به عقیده آن ها به ایالات متحده آمریکا یک مزیت می دهد و به طور همزمان شرکای تجاری را نیز از ضرر برخوردار می سازد. آن ها تجارت را ابزاری برای تسلط بر کشورهای خارجی می دانند – مفهومی که به خوبی، نگاهی ملی گرایانه به حاصل جمع صفر با جهان دارد. از طرف دیگر، دموکرات ها علاقه بیشتری به توافق نامه های تجاری “برد-برد” دارند که در آن هر دو کشور در مقایسه با توافق نامه هایی که ایالات متحده از آن ها سود می برد و شریک تجاری آن ها را از دست می دهد، سود می برند.

کمبود درک

آموزه های گسترده تری که می توان از نظرات آمریکایی ها در مورد تجارت به دست آورد، گیج کننده است. در نظرسنجی های ملی، طرفداران تجارت و مخالفان تجاری غالباً به طور كامل اظهارنظر كرده اند كه ایالات متحده در نتیجه تجارت بین الملل “بدهی” یا “کسری” دارد. بیشتر آمریکایی ها از این دو اصطلاح به جای یکدیگر استفاده می کنند: همان طور که یکی از پاسخ دهندگان گفت: “من فکر می کنم این به بدهی ملی ما کمک می کند.” بسیاری این احساسات را تکرار می کنند: «بدهی بیش از حد. اموال ما را به آن ها بفروشید تا بدهی های خود را تسویه کنیم. اگر محصولات ساخت آمریکا بخریم، پول را در کشور خودمان نگه می داریم و شاید به کاهش بدهی کشورمان کمک کنیم. ”

از آن جا که کسری تجارت در بحث عمومی در مورد جهانی سازی نقش بسیار بزرگی دارد، جای تعجب نیست. علاوه بر این، عقیده آمریکایی ها مبنی بر این که کسری ها یک چیز بد هستند کاملا منطقی به نظر می رسد. به هر حال، وقتی در خانه یا مشاغل خود کسری بوجود می آید، به این معنی است که ضرر رخ داده است. در مقابل، اکثر اقتصاددانان، عدم تعادل تجاری را برای سلامت اقتصادی کشور و وجود مشاغل بی اهمیت می دانند. به عنوان مثال، این کسری می تواند با هزینه های دولت و اقتصاد پررونق افزایش یابد، این بدان معنی است که آمریکایی ها درآمد قابل استفاده بیشتری دارند که می توانند با آن چیزهایی را از خارج از کشور خریداری کنند. ما به وضوح به یک شاخص جایگزین نیاز داریم که با آمریکایی ها ارتباط برقرار کند یا این که تجارت به اقتصاد ایالات متحده کمک می کند یا به آن آسیب می رساند.

اکثر آمریکایی ها و سیاست گذاران به طور نادرست معتقدند که تجارت تا حد زیادی مورد پسند مردم نیست. مطالعات افکار عمومی این دیدگاه گسترده را که انتخابات 2016 نمایانگر آغاز واکنش شدید علیه تجارت در ایالات متحده است، تأیید نمی کند. در واقع، همان طور که توسط داده های من و دیگران نشان داده شده است، تجارت در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری محبوب است. در سال های اخیر حمایت از تجارت در میان دموکرات ها و جمهوری خواهان افزایش یافته است: تا سال 2019 ، از زمان اندازه گیری مداوم افکار عمومی در سال 2004، درصد آمریکایی هایی که فکر می کردند تجارت برای اقتصاد ایالات متحده خوب است، به بالاترین حد خود رسیده است.

با این وجود، عموم مردم به این عقیده واکنش نشان می دهند.  بر اساس نظرسنجی ما در سال 2021، آمریكایی هایی که معتقدند این كشور حمایت کمتری از تجارت در سال های اخیر انجام داده دو برابر طرفداران حمایت بیشتر این کشور از تجارت است. اگرچه این درست است که برخی از آمریکایی ها ممکن است فقط در مواقعی که حزب آن ها در قدرت است از تجارت استقبال کنند، اما روشن است که تجارت فی نفسه آن چیزی نیست که منتقدان با آن مخالفت می کنند.

تفکیک بایدن و ترامپ در این مورد دشوار است. اگرچه بایدن از زمان روی کار آمدن تعداد زیادی از سیاست های سلف خود را معکوس کرده است، اما سیاست های حمایت از تجارت ترامپ را حفظ کرده است. عبارات “ساخت آمریکا” و “خرید آمریکایی” 29 بار در سند سیاست بایدن در مورد تجارت آمده است. پس از انتخاب، وی یک فرمان اجرایی برای تبلیغ خرید آمریکایی به نفع تولید کنندگان داخلی امضا کرد. دولت فعلی حتی به ایده عدم تبعیض علیه محصولات خارجی، که یک اصل اساسی تجارت آزاد است، هیچ اشاره ای نمی کند.

تفکیک بایدن و ترامپ در این مورد دشوار است. اگرچه بایدن از زمان روی کار آمدن تعداد زیادی از سیاست های سلف خود را معکوس کرده است، اما سیاست های حمایت از تجارت ترامپ را حفظ کرده است

این چارچوب تجارت بین المللی قرار است مشكلاتی را برای دولت بایدن ایجاد كند. این امر  نیاز دارد که دولت این ایده  که آمریکایی ها در یک رقابت بین المللی برنده می شوند، را حفظ کنند تا از حمایت گسترده برخوردار شوند. با این حال، این توجیه دلیل اصلی آن نیست که بیشتر آمریکایی ها از قبل از توافق نامه های تجاری طرفداری می کنند – زیرا آن ها معتقدند چنین توافق نامه هایی برای روابط بین الملل ایالات متحده و به طور کلی اقتصاد آن مفید است.

تحقیق من نشان داده است که با تأکید بر شباهت های اساسی انسان و اعتماد متقابل بین ملت ها، می توان سطح حمایت آمریکا از تجارت را بهبود بخشید. استدلال هایی که نشان می دهد تجارت می تواند منافع مالی افراد را بچرخاند، کارساز نیست.

تحقیقات من همچنین نشان می دهد که دیدگاه های آمریکایی ها در مورد تجارت و نگرش آن ها نسبت به گروه های دیگر در ایالات متحده با هم آمیخته است. مقامات آمریکایی که مخالف تجارت هستند، مشارکت ایالات متحده در اقتصاد جهانی را دشوارتر می کنند و به نوع نگرش های بین گروهی مورد نیاز برای حفظ یک کشور متنوع، آسیب می رسانند. برافروختن شعله های شوونیسم آمریکایی فقط تنش های بین المللی و همچنین تنش های نژادی را در داخل افزایش می دهد.