پوتین کاملا فهمیده که در راه انداختن جنگ اشتباه کرده و می خواهد کوتاه بیاید و می آید

روابط بین المللی برمبنای منافع و قدرت اقتصادی تعریف می شود و اگر حاکمان کشوری براین اصل تصمیم بگیرند، هیچ وقت در بحران های بین المللی روی اسب لنگ شرط نمی بندند. ایران ادعای این را دارد که قدرت بر‌تر منطقه است اما تحریم، اقتصاد ایران را به شدت سرکوب کرده است، ایران در نظام بین المللی هیچ حامی قابل اعتنایی ندارد و در هیچ گروهی عضویت مؤثر ندارد و لی از آن طرف می تواند به مثابه کارت برنده ای باشد در دست چین و روسیه. حمله روسیه به اوکراین و قطع صادرات گاز روسیه به برخی از کشورهای اروپایی، معادله بازی را نه تنها در منطقه بلکه در جهان تغییر داده است، آینده دنیا در بخش انرژی بحث های پیچیده و به روزی دارد اما با تداوم کم توجهی دستگاه سیاست خارجی ایران، چین که می داند ایران گزینه ای جز چین ندارد، با رویکرد اقتصادی و سود حداکثری، همکاری با بازیگران عرب منطقه را آغاز می کند و الزامات توافق 25 ساله با ایران را به فراموشی می سپارد، زیرا چشم انداز امید بخشی در روابط تیره ایران با غرب و جامعه بین المللی نمی بیند و حاضر به پذیرش ریسک همکاری با ایران تحت تحریم نیست. البته عرب ها هم در این میان با دم خود گردو می شکنند زیرا می دانند که ایران تنها یک روسیه را دارد که چیز زیادی ندارد که به ایران بدهد، نه اقتصاد درستی، نه فناوری خاصی و نه سرمایه ای. در هر صورت، فرصتی که از دست ایران رفته و عرب‌ها همان گاو شیرده غرب هرطور که بخواهند گاز و نفت خود را به فروش می رسانند و حاضر نیستند منافع ملی و اقتصادی خود را فدای هیچ و پوچ کنند. از طرف دیگر، پوتین خوب می داند که انرژی شریان اصلی اقتصاد روسیه است و قطع صادرات نفت و گاز روسیه به اروپا به معنای توقف درآمدهای ارزی برای آن کشور است و سایه تحریم‌های سنگین و بی‌سابقه کنونی منجر به فروپاشی اقتصاد روسیه خواهد شد، بنابراین شاید افتضاح ترین شیوه پایان جنگ را بپذیرد تا اقتصاد روسیه را نجات دهد؛ چرا که قدرت اقتصادی و ملی روسیه مهم تر است.و اما رمزگشایی از نقشه ایران در این شرایط بسیار سخت است ولی تنها راه این که، ایران دوراندیشی کرده و گشایشی در روابط بین‌المللی خود ایجاد کند. در خصوص تحولات اقتصادی منطقه و جایگاه ایران در این تحولات با سید محمدحسین عادلی سیاست‌مدار، اقتصاددان و دیپلمات ایرانی گفت و گویی انجام شد که آن چه در ذیل می خوانیم شرحی از این گفت و گو است:

تحولاتی در منطقه در حال رخ دادن است به گونه ای که هر کشوری کلاه خود را محکم گرفته تا باد آن را نبرد و ایران هم نمی تواند بدون یک استراتژی در این تحولات منفعل باقی بماند، سؤال این است که با توجه به تحولات اخیری که در بخش انرژی قطر صورت گرفته، مهم ترین نکاتی که در مورد گاز ایران باید به آن توجه شود، چیست؟

تحولاتی در مورد گاز قطر در حال رخ دادن است. قطر یکی از بزرگترین ذخایر گاز دنیا را دارد، البته با فاصله بسیار زیاد نسبت به روسیه، ایران و ترکمنستان که مقدارش بسیار پایین تر از ذخایر ماست. قطر 77 میلیون تن گاز در سال تولید دارد و حدود 12 سال پیش قبل از این که به سقف 77 میلیون تن برسد، دوره توقف سقف تولید را اعلام کرد و گفت که بیشتر از این تولید نخواهد کرد.

علتش چه بود؟

به نظر من وقتی قطر به تولیدش ادامه می داد، ایران خیلی ناآرام شده بود و هر از مدتی صحبت هایی از طرف ایران می شد، ولی اقدامی رخ نداد؛ البته ناگفته نماند که ایران و قطر همزمان به فکر LNG افتادند در اوایل سال 2000 ایران 3 پروژه بزرگ LNG، به نامهای  پارس LNG، پرشن LNG، ایران LNG، تعریف کرد که مجموع این ها بعد از طرح توسعه آن ها در فاز اول حدود 16 تا 18 میلیون تن در سال می شد و ایران می توانست تولید گاز از پارس جنوبی برای ال ان جی داشته باشد که پیش نرفت، زیرا ایران در تحریم نسبی قرار داشت و هیچ کدام از کشورهایی که دارای تکنولوژی ایجاد تاسیسات  LNG هستند با ایران نتوانستند همکاری کنند و آن هایی هم که آمده بودند کار را نیمه رها کرده و کشورهایی مثل چین و روسیه که جایگزین شده بودند هم، کار را انجام نداده رفتند.

در نتیجه قطر به تنهایی از میدان مشترک پارس جنوبی برداشت کرد، تا زمانی که به 77 میلیون تن رسید اعلام کرد که دیگر میزان برداشت را افزایش نمی دهد، زیرا قطر معتقد بود که 77 میلیون تن به اندازه کافی پول برای کشورش ایجاد می کند و از نظر اقتصادی به پول بیشتر نیاز ندارد، زیرا اگر پول بیشتر به کشور تزریق کند قطعا تورم می شود؛ بنابراین اعلام رسمی کرد و تا 12 سال، تا می 2021 روی این سیاست ماند.

قطر قبل از می 2021 اعلام کرد که ما تصمیم داریم تا این سقف را برداریم و تولید را  توسعه دهیم البته به نظر من این مطلب هم یک درس است یعنی وقتی کشوری می خواهد کاری انجام دهد ذهن همسایه ها و دنیا را  آماده می کند و آن را تست می کند، البته ناگفته نماند که قطر بزرگترین صادرکننده LNG است و بیشتر 77 میلیون تن گاز را به صورت  LNG صادر می کند، البته 3.2 میلیارد فوت مکعب ظرفیت خط لوله گاز دلفین است که به همسایگان خود  امارات و عمان گاز می دهد ولی عملکرد آن اغلب کم تر از نصف ظرفیت آن است. قطر از می 2021 با شرکت های آمریکایی، اروپایی و بعد ژاپن طرح های توسعه پارس جنوبی(میدان شمالی) را آماده کردند. شرکت های مختلفی از جمله کونوکوفیلیپس، اکسون‌موبیل، توتال، تکنیپ، شل، شرکت های اسپانیایی، کره ای و ژاپنی برای تعریف پروژه های سرمایه گذاری میادین گاز آمدند. پروژه خود را در 2 فاز تعریف کردند، در فاز اول 77 میلیون تن را تا سال 2025 به 110 میلیون تن می رسانند و 43%  به تولید اضافه می کنند، در فاز دوم 110 میلیون تن به 126 میلیون تن می رسانند یعنی جمعا 64% به تولید فعلی خود اضافه می کنند. ارزش این طرح ها هم از 10 میلیارد دلار تا 30 میلیارد دلار است که قراردادش بسته و تمام شده است. یعنی الان ما باید ظرفیت بالقوه قطر را 126 میلیون تن در سال 2027 قبول کنیم که به نظر من تا قبل از سال 2027 قطر به این ظرفیت می رسد.

قطر قسمت تولید را انجام داده و الان قسمت فروش می ماند، تمام شرکت هایی که خودشان این میادین را توسعه می دهند خود آن ها مسؤول فروش هستند، اروپایی ها در راس آن ها آلمان با قطری ها از بخش کونوکوفیلیپس یک قرارداد 15 ساله بستند تا سالی 2 میلیون تن گاز از آن بخش برداشت کنند. البته درست است که توافق نامه با قطر نوشته شده ولی با موافقت شرکتی که قرار است آن کار را انجام دهد، صورت پذیرفته است.

در این میان قطر از چشم چینی ها دور نماند به طوری که، چینی ها قبل از این که این اتفاقات رخ دهد در سال گذشته یک قرارداد 15 ساله برای برداشت 2 میلیون تن در سال با قطری ها بستند. حدودا  از 8 ماه پیش با قطری ها مجددا شروع به مذاکرات می کنند که بالاخره در این مذاکرات یک قرارداد 27 ساله برای برداشت سالی 4 میلیون تن می بندند با 2 میلیون تن قبلی می شود 6 میلیون تن در سال. جمع ارزش قرارداد چینی ها 60 میلیارد دلار می شود که هر دو قرارداد را با سینوپک که یک شرکت چینی هست امضاء کرده اند. در جمع بندی باید عرض کنم که قطر هم در بخش تولید و هم در بخش فروش قراردادهای خود را بسته است. از آن طرف چون بحران انرژی در اروپا به وجود آمده قطر هم به عنوان یک منبع انرژی با اروپایی ها و در راس آن ها آلمان کار می کند. البته قطری ها در ایتالیا یک ترمینال برای تحویل LNG دارند  و هم در لهستان قرارداد برای فروش دارند. بزرگترین ناوگان LNG دنیا را هم قطر دارد.

به نظر می رسد قطر سهم خوبی از تحولات را در غیاب روسیه به خاطر جنگ به نفع خود کرده، اما روسیه هم بزرگترین تامین کننده انرژی اروپا بوده و به راحتی جایگزینی برای آن نیست. از طرف دیگر بنابه گفته جنابعالی  در سال 2027 یک غول گازی در کنار ایران با سالی 126 میلیون تن تولید انرژی ظهور پیدا می کند و ایران ممکن است از  این غول جان سالم به در نبرد، این بازی چند وجهی منطقه را چطور تحلیل می کنید؟

اروپا سال های سال است که به گاز و نفت روسیه وابسته است و روسیه هم به بازار اروپا وابسته است، در 30 سال اخیر میزان وابستگی اروپا به روسیه افزایش پیدا کرد. وابستگی اروپا به روسیه، حدود 25 سال پیش حدود 25% بود. اما در حال حاضر قبل از حمله روسیه به اکراین وابستگی اروپا به روسیه در بخش گاز به 40%  رسیده بود. اروپا حدود 500 bcm (میلیارد متر مکعب) در سال مصرف گاز دارد که حدود 170 تا 200 bcm گاز را از روسیه تامین می کند. با حمله روسیه به اوکراین از نظر اقتصاد سیاسی بین المللی دو تفکر به وجود آمد؛ یک تفکر این بود که آمریکا از این فرصت استفاده کند و وابستگی سنتی اروپا نسبت به روسیه را به طور کامل قطع و اروپا را به خودش وابسته تر کند به همین دلیل همیشه با خط دوم روسیه به آلمان (نورد استریم ۲) مخالفت می کرد. تفکر دوم این بود که اروپا هم علاقمند بود تا متنوع سازی کند و علاقمند بود تا یک سری از منابع جدید انرژی وارد اروپا شود.

در این جا می خواهم نکته حائز اهمیتی را بیان کنم، قبل از این که حمله روسیه به اوکراین اتفاق بیافتد در تابستان 2021 اتحادیه اروپا یک سندی تولید می کند که در این سند در مورد منابع بالقوه انرژی در دنیا از جمله گاز، تحقیقی انجام می دهد و یک سری توصیه هایی به اتحادیه اروپا می کند که این سند در اکتبر 2021 تصویب می شود یعنی چند ماه قبل از حمله روسیه به اکراین. این سند نشان می دهد که اروپایی ها با ارزیابی از شرایط اقتصاد سیاسی بین المللی برنامه ریزی برای آینده خود می کنند. جالب این است که بعد از این حمله تقریبا 90% آن چه که در آن سند بوده، اروپایی ها به سمت تحقق آن قدم برمی دارند. در آن سند نوشته شده برای این که اروپاییان متنوع سازی کنند از الجزایر، نیجریه، قطر، آذربایجان، مصر و استرالیا گاز بیشتر بگیرند. در این میان اشاره کمی به آمریکا دارد. اما نکته جالب این است که در آخر سند نوشتند که ایران هم به عنوان یکی از دارندگان بزرگترین ذخایر گاز جهان می تواند مورد توجه ما در چارچوب برنامه هسته ای و امضاء برجام باشد. نکته این سیاست این است که اروپا در چارچوب برجام آماده همکاری در بخش انرژی و گاز با ایران است و تا برجام به سرانجام نرسد همکاری گاز نمی تواند مطرح باشد! لذا سوال اسن است که ما چگونه می توانیم سرنوشت اقتصاد ایران را با تحریم گره نزنیم؟ ایران به صورت پایدار نمی تواند با تحریم زندگی و پیشرفت کند باید با پدیده هایی مثل تحریم به عنوان یک پدیده های موقت نگاه کرد نه این که گفته شود ما اقتصاد را با تحریم گره نمی زنیم؛ اگر بخواهیم گره نزنیم باید تحریم نباشیم.

حالا بعد از حمله روسیه به اکراین کشورهای اروپایی، تک به تک میزان واردات خود را از مصر، الجزایر و نیجریه افزایش داده اند. هم چنین از آمریکا که به آن توجه کمتری شده بود هم گاز وارد می کنند. اروپایی ها می فهمیدند که برای استقلال انرژی خود باید از همه کشورها استفاده کنند. البته در این میان از ایران گاز وارد نکردند زیرا نه برجام امضاء شد و نه در دورنمایشان این مورد دیده شد. اخیرا هم گفتند که قرار است از اسرائیل هم گاز وارد کنند. جایگزین دیگری که اتفاق افتاده خطوط لوله گازی است که از ترکیه عبور می کند. حالا ایران، LNG که ندارد خط لوله گاز هم که هیچ!. توجه شود که در این میان هم کشورهای ترانزیت و هم تولیدکننده گاز، همه در دنیا از بحران و بازار انرژی در اروپا متنعم می شوند ولی ما اصلا! در نتیجه  از این بازار بزرگ 500 میلیارد متر مکعبی گاز در اروپا، کشورهای دیگر سود می برند و ما کجا قرار داریم؟ سوالی که دولتمردان باید جواب دهند.

انرژی مهم ترین موضوع در اقتصاد روسیه است. با حمله روسیه به اوکراین تکلیف گاز روسیه چیست؟در واقع روس ها در این مدت چه اقدامی کردند؟

وقتی صادراتشان به اروپا کاهش پیدا کرد اولین کاری که کردند بلافاصله فشار خط لوله ای که به چین داشتند را افزایش دادند، جالب است بدانید که روس ها خیلی دیرتر از ایران از سال 2014 به فکر  LNG  افتادند و با کمک  و سرمایه گذاری شرکت های آمریکایی، انگلیسی، شل و توتال  LNG  تولید کردند، زیرا تکنولوژی LNG در انحصار 4 شرکت در دنیا قرار دارد. حال این که گفته شود اینها استعمارگر هستند مهم نیست اصل قضیه این است که روس ها الان تکنولوژی LNG را در اختیار دارند. روسیه  با گذاشتن یک LNG سالم ظرفیت خود را به حدود  25 میلیون تن در سال رساند که بیشتر این LNG را برای چینی ها و هندی ها با تخفیف خوب فرستادند. البته قابل ذکر است که گاز روسیه تحریم نشد ولی کشورها به تدریج خرید گاز از روسیه را کاهش دادند.

نکته جالب این است که روسیه در این میان از طریق خط لوله گاز ترک‌‌استریم و خط لوله گاز ساوت استریم گاز را از طریق ترکیه به اروپا صادر می کند یعنی ترکیه یک هاب گازی شده است. موضوعی که مسئولان باید به آن توجه ویژه داشته باشند.

 یک خریدار بزرگ انرژی به نام چین وجود دارد که با تحرکات اخیر خود در منطقه در آینده کار را برای ایران سخت کرده است، با زیرکی تمام دست دوستی به همه کشورهای منطقه دراز می کند و با وجود قرارداد 25 ساله با ایران اما با قراردادهای خود با عربستان و قطر به دنیا نشان داد که رابطه ویژه با کشوری مثل ایران ندارد. چرا چین ایران را در منطقه دور زد؟

ببینید، پاکستانی ها مدت ها قبل از جنگ روسیه و اوکراین از خط لوله گاز ایران صرف نظر کرده بودند و طی سرمایه گذاری هایی از قطر گاز مورد نیاز خود را تامین کردند. چین به عنوان یکی از بزرگترین مصرف کنندگان گاز به وسیله شرکت سینوپک یک قرارداد 15 ساله برای سالی 2 میلیون تن گاز با قطر امضاء کرد. البته بعد از اتفاقات اخیر نگاه چین به عربستان، قطر و امارات افزایش پیدا می کند، چین در نگاه استراتژیک خود به نظر می رسد، با وجود این که یک یادداشت تفاهم کلی با ایران برای 25 سال امضاء کرده که هنوز هیچ کدام آن به قرارداد نرسیده، چین می بیند که ایران برجام را امضاء نکرده و در روابط تجاری ساده بین المللی خود مانده و هنوز در این که شرکته ای بزرگ توسعه ای به ایران بیایند و به استخراج گاز بپردازند هم هیچ شرکتی حاضر به همکاری با ایران نیست و اگر چینی ها هم بیایند، علاقمند هستند ریسک کار را با مشارکت شرکت های اروپایی کمتر کنند، حال بگذریم که چینی ها تکنولوژی پایین تری برای LNG دارند،  چینی ها به تنهایی نمی توانند این کار را انجام دهند، کما این که چینی ها جانشین توتال در فاز 11 پارس جنوبی شدند ولی رفتند، حتی روس ها هم آمدند ولی رفتند، حالا برخی ها می گویند چون وزیر به آن ها اخم کرده بود، رفتند. ولی اصلا این چنین نیست مگر می شود کشوری قرارداد مثلا چندین میلیارد دلاری را با اخم یک وزیر رها کند؟! واقعیت این است که آن ها به دلیل تحریم ایران حتی هزینه های خود را نادیده گرفتند و رفتند. چینی ها نگاه می کنند ایران همچنان در تحریم است و همچنان در مظان اتهام بین المللی قرار دارد و ممکن است حتی هدف اقدام نظامی قرار بگیرد، حتی برخی ایرانی ها هم این فکر را می کنند چه رسد به دیگر کشورها! حالا چرا چینی ها باید در ایران سرمایه گذاری کنند؟ در حقیقت هیچ سرمایه گذاری حاضر نیست با احتمال یک اتفاق نظامی یک سرمایه گذاری 10 میلیارد دلاری انجام دهد. به نظر بنده چین یک انتخاب استراتژیک اقتصادی کرده که در عربستان سعودی و امارات بالای 100 میلیارد دلار سرمایه گذاری انجام داد و با قطر قرارداد 60 میلیاردی 27 ساله می بندد. بزرگترین عرضه کننده نفت چین، عربستان است، ایران تا 2 سال پیش 13% نفت چین را تامین می کرد الان به زیر 3% رسیده است. این ارقام مفهومش چیست؟ غیر از تغییر نگاه استراتژیک چین به ایران؟ حال مدام گفته می شود چینی ها با ایران متحد هستند! معنی اتحاد چیست؟ اتحاد در تحریم میسر نیست.

چینی ها براساس منافع اقتصادی خود آمادگی بیشتری دارند تا با کشورهایی معامله کنند که ریسک اتفاقات اقتصادی، نظامی، بین المللی و تحریمی کمتری داشته باشند. اما ایران یکی از کشورهایی است که ریسک بالایی در این موارد را دارد کمتر کشوری در دنیا ریسکش به اندازه ریسک مالی و سرمایه گذاری ماست، مگر تعدادی کشورهای بسیار کوچک آفریقایی که ناکشورند و اصلا دولت مستقر ندارند. روسیه تحت تحریم های بسیار شدید است ولی ریسکش از ایران کمتر است البته ما خود را با روسیه مقایسه نمی کنیم زیرا روسیه یک موقعیت دیگر بین المللی دارند و ما یک موقعیت دیگر. با این حال چین در همکاری اقتصادی با روسیه احتیاط می کند.

حالا سهم ایران، با ضعف دیپلماسی اقتصادی در تحولات استراتژیک منطقه و جهان چیست؟

من حدس می زنم، البته ممکن است گمان من به طور کامل بی اساس باشد ولی با توجه به شواهد، ممکن است اتفاقاتی رخ دهد. 1- روسیه بسیار وابسته به درآمد نفت و گاز اروپا است. 2- روسیه در حمله به اکراین شکست خورده است و آن نقشه اولیه تحقق پیدا نکرده است و به نقشه دوم یا پلان B رجوع کرد که به جای تصرف کی یف مقداری از سرزمین های شرقی اوکراین را بگیرد و تازه در آن هم شکست نظامی خورد و اوکراینی ها خرسون را پس گرفتند. 3- روسیه متوجه شده که تحریم های بین المللی بر علیه روسیه و ادامه تخاصم با اروپا و آمریکا یک جبهه متحدی از نظر سیاسی نظامی بر علیه خود تشکیل می دهد و موجبات تضعیف تدریجی و افول قدرت روسیه خواهد شد؛ بنابر این بنا به 3 دلیل ،  احتمال داده می شود که روسیه دو استراتژی برای خود در نظر گرفته است. استراتژی1- بخشی از گاز خود را به طور غیرمستقیم به اروپا بفرستد. به این دلیل از خط لوله گازی ترک استریم و خط لوله گازی ساوت استریم استفاده می کند. به اروپا می گوید من علاقمند نیستم اروپا در بحران انرژی گیر کند، اروپا نمی تواند همه  200 میلیارد مترمکعب گاز را در مدت دو سال از منابع دیگر تهیه کند. این کار را به دو منظور انجام می دهد یکی این که هم پول فروش گاز را می گیرد و هم اروپا را در دامن آمریکا نمی اندازد. استراتژی2- روسیه کاملا فهمیده که در راه انداختن جنگ اشتباه کرده و می خواهد کوتاه بیاید، فهمیده با کارش دنیا را به هم ریخته و در نهایت منجر به سقوط روسیه خواهد شد، که به نظر به همین دلیل کوتاه می آید.  البته نه این که به نقطه قبل برگردد. براساس قرائن و شواهد، روس ها نمی خواهند این بحران ادامه پیدا کند زیرا اگر این بحران ادامه دار باشد اقتصاد روسیه سقوط خواهد کرد. پوتین چندی پیش اعلام کرد ما حاضر هستیم که با آمریکا مذاکره کنیم در صورتی که آمریکا، روسیه را دیکتاتور خطاب کرد. برای اقتصاد روسیه پوتین بسیار زحمت کشید و فقط هم با توسعه منابع انرژی که در ایران به آن خام فروشی می گوییم! این کار را کرد، اگر این گزاره های ما درست باشد باید بگوییم که روس ها کمال حماقت را کرده اند که با توسعه بخش نفت و گاز  GDPخود را از 350 میلیارد دلار به 1700 میلیارد دلار در سال رسانده اند، تولید نفت خود را از 5 میلیون بشکه به 10.5میلیون بشکه رساندند و تولید گاز خود را از 250 به 760 میلیارد متر مکعب در سال رساندند و در همین کمال حماقت خود، پوتین اقتصاد روسیه را از 350 میلیارد دلار به 1700 میلیارد دلار رساند، و ما هنوز اندرخم یک کوچه هستیم که آیا خام فروشی بهتر است یا غیرخام فروشی و همچنان هم در حال خام فروشی هستیم! چون تنها راه ایران این است، زیرا نصف درآمد ارزی ایران الان از بخش پتروشیمی است.

نکته اصلی این است که ما چه نقشی برای خود در این تخاصم روسیه با غرب فرض کرده ایم؟ روس ها این تخاصم را تحمل نمی کنند و این تخاصم را از سر خود رفع می کنند و آنچه که باقی می ماند البته در ضرب المثل های فارسی بیان بدی است ولی ترسم از این است که از روی ایران رد شوند و رد خواهند شد چون روسیه به فکر بقای خود است و ایران می ماند و سر بی کلاهش. حکومت و دولتمردان باید برنامه ریزی کنند و جواب دهند که ایران برای 10 سال آینده چه برنامه هایی برای توسعه خود دارد؟  چگونه می خواهد سرمایه گذاری کند و این منابع را چگونه می خواهد تامین کند. در زمانی که پس انداز داخلی از حد اقل خود پایین تر آمده و تشکیل سرمایه منفی شده است منابعی برای سرمایه گذاری نمی ماند. منابع خارجی هم وجود ندارد. لذا در این شرایط سخت باید به فکر برنامه ریزی واقع گرایانه بود.