وظیفه سیستم اقتصادی کشور چیست؟ آیا صنعت برق باید با عدم مدیریت نابود شود؟!

معضل برق و خاموشی‌ها در کشور، موضوعی است که طی سال های اخیر همواره نسبت به آن هشدار داده‌ شده است. همه زیرساخت ها برای تولید برق فراوان در کشور فراهم است جز یک مدیر لایق؛ این دیگر نکته‌ای پوشیده و رازی سر به مهر نیست؛ قطعی‌های مکرر برق در تابستان ها، حاصل بی تدبیری مسئولان نالایقی است که عرصه را بر مردم تنگ کرده اند؛ حالا چه دولتی که برق خانگی را قطع می کند تا صنایع کار کنند و اقتصاد نخوابد، چه دولتی که برق صنایع را قطع می کند تا صدای مردم از بی برقی در نیاید؛ جفتش پاک کردن صورت مسئله است! صنعت برق به نقطه بحرانی خود رسیده و هر لحظه می توان انتظار داشت با کوچکترین لغزش در اثر نبود برنامه صحیح، تولید به طور کامل متوقف شود، مدت ها است کسی دیگر داوطلب ایجاد نیروگاه جدید نمی شود و در عمل کسری تولید ۵هزار مگاوات برق روی دوش مردم گذاشته شده است، بنابراین مشکلات صنعت برق تنها مختص به مصرف‌کننده نبوده، بلکه سیاستگذاری‌های نادرست باعث این مشکلات است. مشکل فعلی صنعت برق عدم تناسب شرایط با نیازها و الزامات محیط جدید کسب و کار، انباشت قابل توجه بدهی های صنعت برق، واقعی نبودن قیمت برق و اعمال قیمت تکلیفی بوده که حل این مشکلات نیازمند حمایت همه قوا است. نیاز کشور به برق اصلا شوخی نیست، با چنین شرایطی اگر سیاست های غلط دولت ها در صنعت برق که یک صنعت زیرساخت است، ادامه دار باشد، قصه تلخی از این صنعت پیش رو است. گفتگویی در این باره با حمیدرضا صالحی، رییس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران و دبیرکل فدراسیون انرژی انجام شد که در ادامه می خوانیم:

یک سال داد صنایع از بی برقی در می آید یکسال داد مردم! ما کمبود برق داریم یا سیاست های اشتباه دولت ها را؟

سیاست های اشتباه دولت ها را؛ اما باید بپذیریم که یک شبه هیچ سیاستی هم تغییر نمی‌کند. لازم بود با توجه به افزایش مصرف، تولید را هم افزایش بدهیم‌ اما در سال‌های گذشته سرمایه‌گذاری‌ در بخش برق نداشته‌ایم. د ر‌واقع ما در بخش تولید، برنامه‌ها را محقق نکرده‌ایم و حالا همه تقصیرها را هم گردن مردم می‌اندازیم؛ در‌صورتی‌که رشد مصرف در همه‌جای دنیا وجود دارد و فقط مختص مردم ما نیست، مقصر مردم نیستند؛ هرچند مصرف برق در کشور با استانداردهای بین‌المللی فاصله زیادی دارد اما مردم از سال‌های گذشته هم روند رشد مصرف را طی می‌کردند، مقصر سیاست‌گذاری اشتباه است. نه دولت ها سیاست‌گذاری درستی داشته اند و دارند و نه مجلس ها برای سیاست‌ها، کاری می کنند؛ حتی اجازه ندادند بخش خصوصی این مشکل را حل کند. در تمام دنیا به جای این که دولت همه‌کاره باشد، شرایطی فراهم می‌کنند تا بخش خصوصی حضور یابد و تولید را بالا ببرد.

شاید بررسی کارنامه هر کدام از دولت‌ها در تولید و توسعه برق بتواند تا حدی گویای علت ایجاد وضع موجود باشد. در پایان دولت آقای خاتمی 39 هزار و 500 مگاوات نیروگاه ساخته شده بود و حدود 17 هزار مگاوات هم قرارداد اجرای پروژه‌های نیروگاهی در پایان دولت هفتم و هشتم بسته شده بود که بیشتر آن‌ها بین 50 تا 70 درصد پیشرفت داشتند. در پایان دولت آقای احمدی نژاد، 64 هزار مگاوات تحویل شد اما فکر می‌کنید حجم قراردادهایی که در دست اجرا بودند چقدر برآورد شد؟ تنها 5 هزار و 800 مگاوات! کارنامه دولت نهم و دهم در این باره نشان می‌دهد که درجا زده‌ایم چرا که از بین 64 هزارمگاوات تحویل شده هم، 17 هزارمگاوات تقریبا از پیش انجام شده و صرفا باید افتتاح می‌شدند. همه این اعداد نشان می‌دهند که مشکل اصلی در این حوزه، جذب سرمایه‌گذار در سال‌‌های گذشته بوده است. همان وقت که دولت نهم و دهم برای دولت بعدی خود، تنها 5 هزار و 800 مگاوات قرارداد به میراث گذاشت، خاموشی‌های امروز قابل پیش‌بینی بود.

پیمانکاران برق نیروگاهی که الان بدهی بزرگی از دولت طلب دارند با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند، به گونه ای که افراد دارای نیروگاه برق در کشور، نمی توانند اقساط بانک خود را بازپرداخت کنند. همین موضوع باعث می شود که بسیاری از سرمایه گذاران حوزه انرژی از این حوزه خارج و در حوزه های دیگر فعالیت می کنند.

موضوع دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم عدم بازپرداخت بدهی های دولت به پیمانکاران صنعت برق است؛ پیمانکاران برق نیروگاهی که الان بدهی بزرگی از دولت طلب دارند با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند، به گونه ای که افراد دارای نیروگاه برق در کشور، نمی توانند اقساط بانک خود را بازپرداخت کنند. همین موضوع باعث می شود که بسیاری از سرمایه گذاران حوزه انرژی از این حوزه خارج و در حوزه های دیگر فعالیت می کنند. در یک زمانی پیمانکاران حوزه برق از بانک ها وام می گرفتند ولی پروژه ها را انجام می دادند، اما اشتباه بزرگ این بود که وام گیرنده، بنگاه های خصوصی بودند نه دولت! از آن طرف دولت هم بدهی خود را به پیمانکاران نداد تا وام های خود را پرداخت کنند. چندین سال است که دولت برق را از پیمانکاران خصوصی گرفته و به صنایع، بیت کوین و خانوار فروخته و به عراق صادر کرده و پولش را گرفته، اما پول نیروگاه داران را نداده است. در واقع دولت مشتری خوبی نیست و همیشه به واحدهای نیروگاهی بدهکار است. موضوع جالب تر این است که اقتصاد برق واقعی نیست و شاید دولت یک ششم برقی را که فروخته به نیروگاه داران متعهد است که آن را هم نمی دهد، اما الان بخش خصوصی دیگر با طناب پوسیده دولت به چاه نمی افتد و وام نمی گیرد که آثارش قطعی های مکرر برق است.  اگر دولت مانند سایر کشورها قدم بر ندارد؛ جذب سرمایه گذاری خارجی و داخلی به وجود نمی آید، درآمد صادراتی رخ نمی دهد، تولید برق فراهم نمی شود و خاموشی برطرف نخواهد شد.

راه برون رفت از مشکلات کنونی صنعت برق را چه می دانید؟

راه برون‌رفت فقط اصلاح سیاست‌های اشتباه و همراه‌شدن اراده همه بخش‌ها است. جا دارد عنوان کنم تا دولت بداند که فعلا تحریم ها هستند و توان سرمایه گذاری برای احداث نیروگاه را ندارد و باید از سرمایه گذار بخش خصوصی استفاده کند.

کشور ایران نیاز دارد که موتور تولیدش روشن و رونق بگیرد تا تورم کشور کمتر شود. ولی با سیاست وارونه برق صنعت را به ازای داشتن برق خانگی قطع می کنند و به این که برق خانگی قطع نشده، افتخار هم می کنند و به همدیگر  جایزه می دهند، این چه سیاستی است؟!

بله، با توجه به شرایط تحریم ها جذب سرمایه گذاری خارجی عملا غیر ممکن است اما آیا با توجه به تجربیات گذشته که فرمودید می توان به جذب سرمایه گذاری داخلی امیدوار بود؟

دقیقا نکته اصلی همین جا است. جذب سرمایه گذاری داخلی زمانی صورت می گیرد که موضوع اقتصاد انرژی حل شود. پروژه های سرمایه گذاری کشور هیچ کدام اقتصادی نیستند و هیچ سرمایه گذار داخلی رغبتی به این کار ندارد. بازار سرمایه هم که الان تشنه سرمایه گذاری است تا سودی اخذ کند، حتی این بازار هم فرار می کند. علتش هم تعریف نکردن درست از اقتصاد انرژی است. اما در این شرایط که سرمایه گذار خارجی نمی آید، حتما با تغییر سیاست ها، سرمایه گذاری داخلی در صنعت برق کارشدنی است. زیرا برق انرژی ست که الان مصرف می شود، مثلا در صنعت فولاد، آلومینیوم و پتروشیمی هم مصرف داخل و هم صادرات دارند این صنایع همه برق مصرف می کنند، اما چگونه است که آن صنایع مشکل ندارند اما صنعت برق با مشکل روبروست؟! بنابراین باید کاری کرد که در این زنجیره، صنعتی مشکل پیدا نکند؛ نمی شود که سرمایه گذار فولاد سود کند اما سرمایه گذار برق ضرر کند! وظیفه سیستم اقتصادی کشور اعم از وزارت اقتصاد، کمیسیون اقتصادی مجلس و سازمان برنامه و بودجه چیست؟! آیا باید بخش برق که بخش زیرساخت است با عدم مدیریت نابود شود؟! وقتی تعریف درستی از اقتصاد کارآمد در کشور از تولید برق تا تولید محصول مثل فولاد نیست، یک بخش با قیمت آزاد می تواند خود را اداره کند اما در بخش دیگر قیمت دستوری اعمال می شود که باعث نابودی صنعت می شود. در حال حاضر شرایط صنعت برق بسیار جدی است، این که تابستانی که گذشت و خانوار بدون خاموشی گذرانده اند، معنیش این نیست که نباید نگران باشیم اتفاقا بدتر! برق صنعت خاموش شد؛ صنعت موتور تولید هرکشوری است بخشی که از برق، ارزش افزوده ایجاد می کند را خاموش کرده اند که سیاست خطرناکی است! کشور ایران نیاز دارد که موتور تولیدش روشن و رونق بگیرد تا تورم کشور کمتر شود. ولی با سیاست وارونه برق صنعت را به ازای داشتن برق خانگی قطع می کنند و به این که برق خانگی قطع نشده، افتخار هم می کنند و به همدیگر  جایزه می دهند، این چه سیاستی است؟!

همه این مشکلات وجود دارد حق باشما است، اما باید راهکاری در داخل وجود داشته باشد که دولت در این شرایط بتواند از آن برای از بین بردن مشکلات صنعت زیرساختی استفاده کند.

بسیار ساده است وزیر نیرو دولت سیزدهم به حرفی که زده پایبند باشد؛ وزیر نیرو از ابتدا گفته اند که صنعت برق را به بورس می برد. نقدینگی بزرگی به صنایعی که مصرف کننده هستند سرازیر می شود و وارد صنعت نیروگاهی سازی می شود.

نظر شما این است که به سمت اقتصاد آزاد در صنعت برق برویم؟

صدرصد. باید تصمیمات جدیدی از طریق بورس انرژی و نیروگاه های غیردولتی که آماده هستند تا برق را به دور از مداخله دولت در بورس به فروش برسانند، اتخاذ شود تا صنایع مختلف در کشور از این برق استفاده و بخشی از مشکلات خود را برطرف کنند. بسیاری از صنایع حاضر در بورس مصرف کننده انرژی هستند و حتی برخی از صنایع مانند پتروشیمی، سیمان، فولاد که وابستگی شدیدی به برق دارند در بورس حضور دارند؛ بنابراین قطعی برق که تولید آن ها را مختل می‌کند به مراتب در سهام آن ها در بورس تاثیرگذار خواهد بود. وزارت نیرو باید اجازه دهد در فاز اول یک سوم از ۳۵۰ میلیارد کیلو وات ساعت برق تولید و توزیع شده در کشور در بورس انرژی توزیع شود. این باعث می شود که بخشی از منابع بزرگ وارد این صنعت شده و صنعت برق قدرت چرخاندن اقتصاد خود را داشته باشد. اقتصاد برق اگر به درستی مدیریت شود، اقتصاد بسیار جذابی است و بازگشت سرمایه در آن در مدت کوتاهی اتفاق می افتد. برق نه تنها می تواند به راحتی خودش روی پای خود بایستد بلکه می تواند صنایع دیگر را هم با خود همراه کند. احداث هر نیروگاه در کمترین حالت ۲ الی ۳ سال زمان می برد. اگر به صاحبان نیروگاه این اجازه داده شود که برق خود را در بورس عرضه کرده و صنایع بزرگ را مکلف به خرید برق از بورس انرژی کنند، کمک می کند که با جذب سرمایه خاموشی ها در مدت ۲ الی ۳ سال از بین ببرد.

ببینید صورت مسئله خیلی ساده است، مصرف‌کنندگان برق شامل بخش صنعتی، خانگی و کشاورزی هستند. بخشی از این مصرف‌کنندگان می‌توانند به دنبال استفاده از برق با قیمت آزاد باشند، بخشی هم نمی‌توانند؛ در مقابل دو دسته تولیدکننده داریم؛ بخش غیردولتی و دولتی. سهم بخش غیر‌دولتی حدود 55 درصد از صنعت برق است. این بخش می‌تواند برق را به‌طور منظم و با قیمت آزاد به صنایع برساند تا تولیدشان متوقف نشود. در مقابل، بخش دولتی هم با قیمت یارانه‌ای برق خانگی را تأمین کند. به این شکل هم سرمایه‌گذاری برای بخش خصوصی صرفه پیدا می‌کند و هم بخش صنعت که با پرداخت هزینه آزاد مشکلی ندارد و برق منظم می‌خواهد، به خواسته‌اش می‌رسد. تولید برق بخش دولتی هم برای مصرف خانگی کافی است. با این روش تا چند سال آینده مشکل مرتفع می‌شود.

اگر اقتصاد برق در صنعت را آزاد کنیم، منابع زیادی وارد نیروگاه سازی شده و واحدهای نیمه تمام به اتمام رسیده و مقدار بهره وری هم افزایش خواهد یافت. اما اگر این رویکرد اشتباه دولت در قیمت گذاری دستوری ادامه پیدا کند، خاموشی ها در سال های بعد هم ادامه پیدا می کند.

باید متذکر شوم که اگر این کار صورت نگیرد، برنامه ریزی هایی که شرکت‌های بورسی داشته اند و باید به اعداد از پیش تعیین شده در سایت کدال برسند محقق نمی‌شود، این موضوع آسیب زیادی را به درآمد و سودآوری شرکت‌ها وارد می‌کند و حتی می‌تواند ضمن کاهش سودآوری، آن ها را در معرض ضرر و زیان سنگین قرار دهد؛ این موضوع از این لحاظ معاملات بورس را به شدت تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. به طور حتم با این اقدام، مشکل برق کشور و موضوع عرضه و تقاضا بین نیروگاه داران بخش غیر دولتی و صاحبان صنایع که به برق مطمئن نیاز دارند برطرف خواهد شد.

به عبارت دیگر، بر اساس آمار موجود حدود ۳۵ الی ۴۰ درصد برق کشور در صنایع مصرف می شود. از طرفی ۴۰ درصد نیروگاه ها دولتی و ۶۰ درصد دیگر خصوصی هستند. در چنین شرایطی باید فضای بازی در بورس انرژی به سمت رقابتی شدن عرضه و تقاضا حرکت کند، خیلی ساده است اگر اقتصاد برق در صنعت را آزاد کنیم، منابع زیادی وارد نیروگاه سازی شده و واحدهای نیمه تمام به اتمام رسیده و مقدار بهره وری هم افزایش خواهد یافت. اما اگر این رویکرد اشتباه دولت در قیمت گذاری دستوری ادامه پیدا کند، خاموشی ها در سال های بعد هم ادامه پیدا می کند.

دلیل مقاومت دولت ها شاید منافع دولت است. تکلیف منافعی که دولت از صنعت برق می برد چه می شود؟  

دولت ها نگران حذف این پروسه و به نوعی از دست دادن قدرت خود هستند. دولت ها می خواهند که منابع حاصل از فروش برق وارد جیب آن ها شده و بعد منابع از جیب آن ها توزیع شود. این در حالی است که اگر عرضه برق در بورس انرژی اتفاق بیافتد، از محل هزینه های ترانزیت عدد قابل توجهی به توانیر و بدنه وزارت نیرو خواهد رسید. نگرانی مسئولین وزارت نیرو درباره کاهش و حذف درآمدهای خود کاملا بیهوده است. کلید خاموشی ها در کشور براساس همین دیدگاه ها و برنامه های نادرست است.