مشکل ما ریال است نه دلار!

وقتی عنان یک کشور در دست سیاست باشد و اقتصاد، پیاده نظام آن سیاست، طبیعی است که آن اقتصاد با قیمت دلار و بنزین تحت تأثیر قرار می گیرد و اصلا با علم اقتصاد کاری ندارد! و به سرعت قیمت بسیاری از کالاها و خدمات در این اقتصاد افزایش یافته و هیچ سیاست دستوری و یا حاکمیتی نیز نمی تواند و نتوانسته جلوی موج تورمی ناشی از آن را بگیرد؛ اینجا ایران است؛ همین یک جمله اجرای علم اقتصاد را با بن بست مواجه می کند و به آشفتگی سیستم اقتصادی منجر می شود. اگر بخواهیم تحلیلی از اوضاع کنونی دلار، ارائه کنیم، با تأسف باید بگوییم که وضعیت مطلوب نیست، داستان دلار، عجیب و مضحک است، همیشه یک آتش زیرخاکستر است و هر از گاهی به طور ناگهانی افزایش پیدا می کند و دوباره آرام می گیرد و البته زاویه دید دولت ها با این پدیده سیاسی هم بسیار دیدنی است؛ در اوج قیمت دلار، تقصیر بر گردن دلال و سلطان و دشمن است که گویی هیچ دولتی در کشور مستقر نیست و با کاهش قیمت دلار ناگهان یک دولت پرقدرت قدعلم می کند که به دنبال بریدن ناف دلار از اقتصاد ایران است. به عبارت بهتر، همیشه دولت سر و صدایش از هنرش بیشتر است! این وسط مردم مانده اند و فشار کمرشکن افزایش قیمت ها. سیاسی بازی دلار با مردم مثال بازی مار و پله می ماند که هرچه تلاش می کنند بالا بروند مار نیششان می زند و به اول خط سقوط می کنند. با علی‌اصغر سمیعی، رییس اسبق کانون صرافان درخصوص راز آشفتگی بازار ارز گفتگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانیم:

تحلیل شما از چرخش های خطرناک قیمت دلار در اقتصاد نابسامان ایران چیست؟

نوسان در بازار ارز امر عجیبی نیست، یعنی در هیچ بازاری نوسان عجیب نیست. قیمت یعنی علامت و علامت اشتباه باعث گمراهی می‌شود. باید بدانیم اقتصاد، اصولی دارد. نمی‌شود پول چاپ کرد، حجم نقدینگی را با خلق پول بیش از نرخ توسعه بالا برد و ایجاد تورم کرد و بعد با دستور و خواهش و جایزه دادن، نرخ‌ها را پایین نگه داشت. درباره ارز هم با وجود نرخ تورم بالای ۴۰ درصد، بالا رفتن نرخ ارز نه تنها عجیب و مضر نیست، بلکه بالا رفتن، منظم و هماهنگ با تفاضل نرخ تورم و بهره در کشور ما و کشورهای حوزه دلار، امری مفید است.

پس چرا دولت مردان به دنبال کاهش قیمت دلار هستند؟

گفتند مردی برای شکار شیر از شهر بیرون شد، بعد از سه روز بازگشت و دم شیری را همراه خود آورده بود. به او گفتند، هر کس به شکار شیر می‌رود، سر آن را همراه خود می‌آورد، چطور شد که تو دم شیر را آوردی؟ گفت: راستش تا من رسیدم، سر او را دیگران برده بودند، بنابراین من هم دمش را بریدم و آوردم.

مسؤولان اقتصادی کشور وقتی قادر به کنترل حجم نقدینگی نباشند و نتوانند افسار مهار نرخ تورم و بهره را بزنند، و آن را کنترل کرده و از رشد آن بکاهند و از رونق دادن به کسب و کار هم ناتوان باشند و برایشان بالا رفتن نرخ بیکاری هم مهم نباشد، ورشکست شدن مؤسسات کشاورزی و صنعتی و دامپروری و سایر مؤسسات مولد را هم به چشم ببینند و کاری از دستشان ساخته نباشد، یا اگر ساخته است، جرأت انجامش را نداشته باشند، در این شرایط آسان‌ترین و شاید تنها راه برای قدرت‌نمایی آن ها، مانور روی دستکاری نرخ ارز است. که اگر بشود، آن را به صورت مصنوعی پایین بیاورند، اگر نشود، حداقل ثابت نگه داشتن قیمت با وجود تورم بالا باشد.

راه متعادل شدن بازار ارز چیست؟

تنها راه متعادل کردن بازار ارز، واقعی و واحد کردن قیمت‌ها است. بانک مرکزی به طور مداوم اعلام می‌کند که تعادل در بازار ارز برقرار می‌شود اما سؤال این است که این تعادل قرار است در کدام بازار اتفاق بیفتد؟ ما بازار آزاد، بازار متشکل، بازار توافقی، بازار نیما و بازارهای دیگری داریم که همه این ها بازارهایی موازی با بازار واقعی ارز هستند. در حقیقت این بازارها رقبایی هستند که سیاست گذار به صورت دستوری برای آن ها نرخ تعیین می‌کند. اما آیا می‌توان نرخ‌هایی که تعیین می‌شود را واقعی تلقی کرد؟ نرخ واقعی ارز نرخی نیست که از سوی سیاست گذار و با دستور وی تعیین شود بلکه نرخ واقعی نرخی است که در بازار و توسط عرضه و تقاضای بازار مشخص شده است. در برهه کنونی و با وجود نرخ‌های چندگانه ارزی که در بازار وجود دارد زمینه‌های لازم برای رانت‌جویی برخی گروه‌ها نیز فراهم شده و رسیدن بازار به تعادل را غیرممکن کرده است. برای همین است که تنها با انتشار یک خبر بازار ارز دگرگون می‌شود و چند هزار تومان بالا و پایین می‌شود. بدیهی است این تغییرات و تحولات در بازار ارز نمی‌تواند به معنای تعادل ارزی باشد.

نظام اتخاذ شده ارزی کشور چه تبعاتی برای اقتصاد کشور داشته است؟

هر نوع چند نرخی بودن و غیرواقعی بودن قیمت چه برای ارز و چه برای هر کالای دیگری قطعا فسادآفرین است. اکنون هر ایرانی با کارت ملی می تواند با قیمت حدود 42 هزار تومان، 2 هزار ارز دلار خریداری کند، در حالی که در بازار آزاد قیمت ارز حدود 10 هزار تومان بالاتر است؛ معنی این کار یعنی این که هر ایرانی که 100 میلیون تومان پول داشته باشد، می تواند از این مزیت استفاده کند و 20 میلیون تومان سود ببرد! هنوز دولت منظوری از این کار بیان نکرده است، این 20 میلیون تومان سود از جیب چه کسانی داده می شود؟ از جیب آقای رئیسی یا رئیس کل بانک مرکزی؟ این 20 میلیون تومان سود از جیب مردم ایران داده می شود! چرا باید این اتفاق رخ دهد؟ چرا اجاز داده نمی شود تا قیمت واقعی و واحد شود؟!

وقتی افزایش نرخ ارز پیش می آید در واقع افزایش تقاضا در بازار شکل گرفته که بازار ارز توان پاسخ به آن را ندارد، حالا آیا ما با مسئله ای به عنوان کمبود ارز مواجه هستیم؟ یا سیاست های غلط دولت است که تقاضا برای دلار را افزایش می دهد؟

ارز هم مثل بقیه کالاها است، یک طرف دلار وجود دارد طرف دیگر ریال؛ وقتی ریال تضعیف می شود قیمت کالاهای مقابل مثل مسکن، طلا، ارز، خودرو، ارزاق عمومی و حامل های انرژی تقویت می شوند. وقتی قیمت ریال نصف می شود قیمت دلار دوبرابر می شود! در حال حاضر در جامعه این علامت به مردم داده می شود که به تومان اعتماد نکنید زیرا تومان در حال تضعیف شدن است و ارزهایی را خریداری کنید که ارزش دارایی خود را حفظ کنید!

ببینید، سرمایه های واقعی هر کشور اعتماد مردم آن کشور است. در شرایط تحریمی فعلی هم اگر مسئولین اقتصادی بخواهند، می توانند از نیروهای نهفته مردم سود ببرند و همه مشکلات را مانند پر کاهی از سر راه بردارند، در واقع هنوز دیر نیست، با این همه ابزار تبلیغاتی که در کشور وجود دارد، اگر دولت بتواند اعتماد مردم را جلب کند و بتواند اعتمادسازی کند و بگوید که می خواهد ارزش تومان را حفظ کند، مثلا سکه که الان 30 میلیون تومان است سال آینده هم این قیمت است این اعتماد به مردم داده شود، همین کار در سال 1944 در آمریکا انجام شد و ارزش پول ملی آمریکا که دلار بود را با طلا بستند، یعنی دولت آمریکا به مردم اطمینان داد و دلار را با قیمت طلا تثبیت کرد. اگر این اتفاق در ایران رخ دهد و این اطمینان برای حداقل 5 سال به مردم داده شود که سکه 30 میلیونی تا 5 سال به 31 میلیون تومان نخواهد رسید و اگر این اتفاق واقعا رخ دهد، دلارها از خانه ها بیرون خواهد آمد. در حال حاضر حداقل 20 میلیارد دلار پول آمریکایی در کشو و گاوصندوق های مردم است! سود این دلارها در جیب چه افرادی می رود؟ آیا غیراز بانک مرکزی آمریکا افراد دیگری از این که ایرانی ها کاغذهای رنگی آمریکایی ها را نگهداری کنند سود حاصل می کند؟ اگر اطمینان مردم جلب شود دلارها از خانه ها خارج و در سیستم بانکی قرار می گیرد که به رونق اقتصاد می انجامد.

البته تقلاهایی از طرف دولت برای جلوگیری از افزایش قیمت دلار وجود دارد اما مسئله اینجا است که چرا دولت قادر به کنترل قیمت نیست؟

در درجه اول باید اعتماد مردم توسط دولت جلب شود. وقتی دولت به مردم می گوید در بانک ها حساب سپرده ارزی افتتاح کنید خیالتان راحت باشد در موقع تقاضا به شما دلار داده می شود، مردم اعتماد می کنند حساب ارزی باز می کنند و دلارها را در بانک می گذارند، ولی در موقع نیاز به بانک مراجعه می کنند و بانک می گوید دلار نداریم به شما پرداخت کنیم!

درست مثل این است که من از دوست خود پول قرض کنم بعد وقتی از من پول خود را می خواهد بگویم ندارم که قرض خود را پرداخت کنم! دوست من دیگر اعتماد می کند که به من پول بدهد؟ قطعا نه! در واقع سیستم بانکی اعتماد مردم را از دست داده است. باید هدف دولت مردان و سیستم اقتصادی کشور این باشد که اعتماد مردم را جلب کنند و این اعتماد فقط با حرف و روضه که جلب نمی شود باید واقعیت های اقتصادی تغییر کند و اضافه خلق پول صورت نگیرد اگر این گونه باشد دولت سر مردم کلاه می گذارد.

معنی حرف های شما این است که ضرورت بازنگری در برخی از شیوه های مدیریت بازار لازم است، آیا بازارساز توانسته یا می تواند با اقدامات خود نرخ ارز را کاهش دهد؟

چرا باید نرخ ارز کاهش پیدا کند؟ در حالی که تومان ایران در حال کاهش است! اول باید از کاهش نرخ تومان جلوگیری شود. وقتی تومان هر سال 45% ارزش خود را از دست می دهد با این پول بی ارزش چگونه توقع وجود دارد که دلار ارزشش کم شود؟ برخی از اقتصاددانان وضعیت را فاجعه بار عنوان می کنند اما من وضعیت را این گونه ارزیابی نمی کنم به اعتقاد من هنوز فرصت است. برخی ها به اشتباه می گویند قیمت دلار بالا می رود و تورم افزایش پیدا می کند اصلا این گونه نیست؛ آن چیزی که  باعث بالا رفتن قیمت دلار می شود تورم است، اول تورم ایجاد می شود و خلق پول صورت می گیرد و افزایش نقدینگی رخ می دهد و تورم ایجاد می شود و بعد از آن قیمت دلار به دلیل حفظ ارزش دارایی افزایش قیمت پیدا می کند.

چشم انداز شما از بازار ارز چیست؟

برخی کارهای مثبت هم انجام شده، اما اصلا کافی نیست ما احتیاج به یک بازنگری اساسی در وضعیت اقتصادی کشور داریم، از جمله این که قیمت ها واقعی و واحد شود و سوبسیدهای غیرهدفمند از جمله سوبسید انرژی حذف شود. درست است که تحریم ها به اقتصاد فشار آورده است ولی وضعیت کشور به گونه ای است که اقتصاد را می توان سامان داد به شرط این که اراده و جرات آن را مسؤولین کشور داشته باشند. باید توجه شود که ما مشکلمان دلار نیست مشکلمان ریال است، دلار سالیانه بین 4 تا 5% در مقابل طلا تضعیف می شود ما برای تقویت تومان باید از خلق پول اضافه اجتناب کنیم، نرخ بهره و نرخ تورم را باید کاهش دهیم تا تومان سرپا شود و از تضعیف بیشتر آن جلوگیری شود، اگر از تضعیف تومان جلوگیری شود مشکلات اقتصادی حل می شود.

آقایان معتقدند اگر خلق پول نکنند کسری بودجه جبران نخواهد شد؟

کسری بودجه چرا ایجاد می شود؟ کشور سوبسیدهای غیرهدفمند در همه جهات می دهد اگر آن مبالغ را پرداخت نکند کسری بودجه نخواهیم داشت و نیاز به چاپ پول هم نیست. از سوی دیگر، دولت با افزایش قیمت حامل‌های انرژی و ندادن یارانه پنهان برای آن، از کسری بودجه خلاص می‌شود. وقتی کسری بودجه نداشته باشیم، مجبور به خلق پول نیستیم و نرخ تورم کاهش خواهد یافت. وقتی تورم نباشد، قیمت‌ها هم مهار می‌شود، وقتی گرانی نباشد و تولیدات داخلی از نظر قیمت و کیفیت بتواند با محصولات خارجی رقابت کند، آن گاه تولید داخل مقرون به صرفه می‌شود، نیاز به کارگر زیاد می‌شود، حقوق کارگران بالا می‌رود و آن ها هم وارد چرخه مصرف‌کنندگان تولیدات می‌شوند و بدین گونه است که رونق بیشتری برای اقتصاد کشور اتفاق می‌افتد.  نمی‌شود شعار مهار تورم را داد، ولی با چاپ اسکناس بیش از قابلیت جذب، و خلق پول با دادن بهره‌های بالا، عملا به تورم دامن زد. نمی‌شود شعار واقعی شدن و تعدیل و متعادل کردن نرخ ارز را داد، ولی عملاً سال ها به سرکوب نرخ و پایین نگاه داشتن مصنوعی نرخ ارز پرداخت. این شوخی‌ها را با اقتصاد نمی‌شود کرد، جواب نمی‌دهد. این‌که اقتصاد کشور دست چه اقتصاددانی باشد، اهمیت ویژه ندارد، مهم عمل آن مجری به داده‌های علم اقتصاد است. اقتصاد علم است و روش‌های آن در کتاب‌ها آمده و همه مسؤولان اقتصادی هم از اساتید دانشگاه‌ها هستند و مسلماً با علم اقتصاد بیگانه نیستند. حالا چرا گاهی به نظر ما می‌رسد که صحیح عمل نمی‌شود، شاید مسائلی در کشورداری هست، که ما مردم عادی از آن سر در نمی‌آوریم!.