سایه بلندِ تورم بالا
*دکتر یواخیم ناگل
زمانی «آلن بلایندر» ثبات قیمت را این گونه تعریف کرده است: «وضعیتی که مردم عادی در مسیر عادی کسب و کار خود به فکر تورم و نگرانی نیستند.»
متأسفانه در حال حاضر ما با آن فاصله داریم: این روزها تقریباً همه به تورم فکر می کنند و نگران آن هستند. هدف ثبات قیمت در حال حاضر نادیده گرفته شده است. این چیزی است که اعداد به ما می گویند و مردم آن را به طور روزانه تجربه می کنند. برای بسیاری، افزایش قیمت ها مهم ترین مشکل در زندگی روزمره آن ها است. بر این اساس، تحولات قیمت در کانون توجه عموم قرار گرفته است.
بانک مرکزی اروپا به ثبات قیمت متعهد است. ما باید اطمینان حاصل کنیم که نرخ های تورم بالا تثبیت نشده و در میان مدت به هدف 2 درصدی ما بر میگردند. بنابراین، باید قاطعانه عمل کنیم و این دقیقاً همان کاری است که ما در شورای حاکم انجام می دهیم.
اما آیا وقتی تورم بالا از اندازهگیری قیمتهای مصرفکننده ناپدید شد، از ذهن مردم نیز ناپدید میشود؟ یا تجربه کنونی نرخ تورم غیرمعمول بالا می تواند اثری ماندگار بر رفتار مردم بگذارد؟ آنچه تحقیقات اقتصادی در مورد این سؤالات پیدا کرده است و چرا برای سیاست پولی اهمیت دارد، اولین موضوع بحث من خواهد بود.
تورم در کانون توجه عمومی
برای درک تأثیر فشارهای فعلی قیمت، مهم است که به یاد بیاوریم از کجا آمده ایم. یک دوره طولانی از نرخ تورم پایین، پشت سر ما نهفته است. در محیطهای با تورم پایین، خانوارها و شرکتها تمایل کمی به پویایی دارند. آن ها انگیزه کمتری برای ردیابی دقیق تورم دارند زیرا ارتباط آن با تصمیمات اقتصادی نسبتاً کم است.
اما اینک فضا به طور اساسی تغییر کرده است: تورم با نیرویی قدرتمند بازگشته است که به ندرت کسی فکرش را میکرد. امسال بالاترین نرخ تورم در دهه های اخیر را تجربه می کنیم. در آلمان نرخ تورم سالانه دو رقمی شده است. آخرین بار در سال 1951، بیش از 70 سال پیش، این اتفاق رخ داد. در این فضای جدید، دیگر خانوارها و بنگاه ها نمی توانند تورم را نادیده بگیرند.
اکنون دیگر همه نگران قبض های بعدی گاز و برق و افزایش قیمت مواد غذایی هستند. به عبارت دیگر: تورم از منطقه «بیتوجهی منطقی» خارج شده است و در کانون توجه قرار می گیرد.
هنگامی که قیمت ها در سراسر جهان افزایش می یابد، خانوارها و شرکت ها رفتار خود را تعدیل می کنند.
کارگران برای بازیافتن قدرت خرید از دست رفته خود بیشتر تلاش خواهند کرد و خواهان دستمزدهای بالاتر هستند. شرکت ها سعی خواهند کرد حاشیه سود از دست رفته خود را با افزایش قیمت ها جبران کنند. به طور معمول، شرایط قراردادها، کوتاهتر و تعدیل قیمتها بیشتر میشود.
با این حال، اگر انتظارات تورمی از تورم تجربه شده پیروی کند، خانوارها و شرکت ها علاوه بر این به دنبال جبران زیان های مورد انتظار آتی نیز هستند.
«کلودیو بوریو» از بانک تسویه بینالمللی (BIS) این گونه بیان میکند: «تورم به نقطه کانونی مرتبطتر و عامل هماهنگکنندهتری برای تصمیمگیریهای فعالان اقتصادی تبدیل میشود». این یکی از دلایلی است که بانک تسویه بینالمللی هشدار میدهد گذار از رژیمهای کم تورم به رژیمهای با تورم بالا میتواند باعث تقویت انگیزهها ی فردی باشد.
هنگامی که یک رژیم با تورم بالا برقرار شود، راه بازگشت بسیار پرهزینه خواهد بود. در این صورت، سیاست پولی باید برای شکستن الگوهای جدید و احیای اعتبار خود تهاجمیتر عمل کند. این امر، جلوگیری از تورم بالا و ایجاد الگوهای رفتاری جدید را بیش از پیش مهم و ضروری می سازد.
اثرات مخرب تجارب شخصی
من اطمینان دارم که سیاست پولی در منطقه یورو با دستیابی به هدف میان مدت خود در بهبود زخم تورم شکاف موفق خواهد بود. اما «جای زخم ها» ممکن است باقی بماند یا به عبارت فنی تر: به دلیل یادگیری مبتنی بر تجربه، تورم بالا ممکن است اثرات و پیامدهای بلندمدتی داشته باشد. همان طور که مجموعه کارهای پژوهشی ارزشمند «اولریکه مالمندیر» و دیگران نشان می دهد. مردم از تجربیات گذشته شخصی برای شکل دادن به انتظارات تورمی خود استفاده می کنند.
اجازه دهید این نکته را با نتایج مطالعه ای توضیح دهم که در آن از اتحاد مجدد آلمان به عنوان یک نمونه بارز و عینی استفاده شده است: در بخش شرقی آلمان حتی با وجود گذشت چند دهه پس از اتحاد مجدد، انتظار تورم بالاتری نسبت به بخش غربی آلمان وجود دارد. به نظر میرسد که این تفاوتها ناشی از اثر مداوم شوک تورمی پس از اتحاد مجدد باشد. این شرایط، برای مردم آلمان شرقی و هنجار تورم صفر دوره استیلای کمونیسم در تضاد بود، در حالی که آلمان غربی از آن برای تعدیل افزایش قیمت ها استفاده می شد.
تحلیلها برای ایالات متحده به همین جهت اشاره میکنند: برای مثال، نسلهای قدیمیتر قبلاً نرخ تورم بالایی را در دهه 1970 و اوایل دهه 1980 تجربه کرده بودند و در واقع، افراد بالای 60 سال در طول دهه گذشته به طور مداوم انتظارات تورمی بالاتری داشته اند.
اگر سطوح بالای تورم ادامه یابد، یادگیری مبتنی بر تجربه پیشبینی میکند که انتظارات گروههای جوانتر هم به گروههای مسنتر نزدیک شده و در نهایت از آن فراتر رود. علاوه بر این، تأثیر یادگیری از تجربیات تورمی در انتظارات تورمی متوقف نمی شود. این تجربیات همچنین به تصمیمات مالی خانوارها کمک می کند که به نوبه خود بر رفتارهای مصرف و پس انداز تأثیر می گذارد.
باید در نظر داشته باشیم: در حال حاضر، جوانان برای اولین بار در زندگی خود با تورم بالا مواجه هستند. این امر نشان می دهد تجربه مرتبط ممکن است به خصوص به یاد ماندنی باشد. به خصوص که تورم با چندین بحران همزمان شده است.
نتیجه نهایی اینجا است: هر چه مدت زمان طولانیتری با نرخهای تورم بالا زندگی کنیم، این نرخها بیشتر تجربیات زندگی مردم را شکل خواهند داد و این تجربیات جدید ممکن است حتی پس از کاهش مجدد تورم انتظارات و تصمیمات افراد تأثیر بگذارد.
زخمهای حاصل از این تجربیات عامل دیگری است که میتواند به تورم متفاوتی نسبت به آنچه که ما به آن عادت داشتیم منجر شود. در این زمینه، به هر حال باید منتظر اعمال تغییرات ساختاری باشیم. به نیروهای دگرگون کننده تغییرات آب و هوایی، انتقال انرژی، سالخوردگی جمعیت جوامع جهان و نظم دهی مجدد به فرآیند جهانی شدن فکر کنید. با در نظر گرفتن این موضوع، «کنت روگف» اخیراً استدلال کرده است: «دوران تورم بسیار پایین دائمی به این زودیها باز نخواهد گشت.»
به طور کلی، این رویکرد می تواند به ایجاد تورم با روندی فزاینده تر و نیز به شکل گیری یک محیط تورمی پرنوسان منجر شود. در چنین فضایی، سیاست پولی حفظ ثبات قیمت بسیار دشوارتر خواهد شد.
سیاست پولی باید برای دستیابی به ثبات قیمت، قاطعانه عمل کند
با این حال، این نتیجه از قبل تعیین شده نیست. تصمیماتی که امروز برای مقابله با تورم بالا می گیریم می تواند محیطی که فردا با آن رو به رو خواهیم بود، را شکل دهد.
در شرایط فعلی، بانک های مرکزی باید ثابت کنند که چقدر به مقوله ثبات قیمت مصمم هستند. من متقاعد شده ام که این عزم قوی در میان مدت و بلند مدت نتیجه خواهد داد.
بانک های مرکزی اروپا در مسیر درستی قرار دارند. با سه افزایش متوالی اخیر در نرخ های سیاستی عمده، گام های مهمی در مسیر عادی سازی سیاست پولی برداشته شده است. اما ما نمی توانیم در این مرحله متوقف شویم چرا که به اقدامات قاطع بیشتری نیاز داریم.
ما در محیطی قرار داریم که پیشبینی ما از نرخ تورم بسیار بالاتر از نرخ هدف ما است و ریسکهای صعودی برای تورم وجود دارد. در چنین فضایی، سیاست کنونی مورد نظر، نمی تواند بازگشت به موقع تورم به هدف 2 درصدی ما را تضمین کند. برای اطمینان از بازگشت به ثبات قیمت، نرخ بهره اسمی و واقعی بلندمدت باید به اندازه کافی افزایش یابد، به همین دلیل است که نرخ های سیاستی باید بیشتر افزایش یابد.
با توجه به این نکته، من این بحث را زودهنگام میدانم که آیا ما قبلاً به قلمرو محدودکننده رسیدهایم یا خیر؟ نرخ های سیاستی تا کنون 2 واحد درصد افزایش یافته است.
حتی پس از افزایش نرخ بهره، نرخ سیاست مربوطه همچنان در محدوده انبساطی قرار دارد. معیارهای مختلفی این را نشان میدهد، مانند نرخ بهره واقعی کوتاهمدت هنوز بسیار پایین است یا این که بین نرخهای تیلور[1] و نرخ سیاست شکافی دیده می شود.
در زمانهای غیرعادی با تورم دو رقمی، عادیسازی صرف سیاست پولی ممکن است کافی نباشد. اگر ما با تهدید جدی تثبیت تورم بالا رو به رو باشیم، باید قاطعانه نرخ های کلیدی خود را بیشتر افزایش دهیم و یک موضع محدود کننده را در پیش بگیریم. اگر اکنون قاطعانه عمل نکنیم، بعداً با این خطر مواجه میشویم که اجرای سیاستهای پولی مورد نظر بسیار سختتر خواهد شد. این رویکرد، فشار بیشتری را بر خانوارها، مشاغل و سیستم مالی وارد می کند. به همین دلیل است که به دلیل ترس از رکود، عقب ماندن از گام های تعیین کننده بیشتر اشتباه خواهد بود. البته ما از نزدیک شاهد توسعه فعالیت های اقتصادی هستیم.
تورم مهار نشده به خودی خود بار بزرگی بر دوش اقتصاد است. هر چه تورم طولانیتر بالا بماند، بر مصرف، امور سرمایهگذاری، تعیین دستمزد و قیمت تأثیر میگذارد و هر چه خطر دور شدن انتظارات تورمی بلندمدت از هدف تورمی 2 درصدی ما بیشتر باشد، باید جلوی این کار گرفته شود!
ما همچنین باید به دارایی های بالای اوراق قرضه بانک های مرکزی اروپا نگاه کنیم. آن ها همچنان فشار نزولی قابل توجهی بر بازده اوراق قرضه در منطقه یورو اعمال می کنند. به نظر من، ما باید از ابتدای سال آینده با عدم سرمایه گذاری مجدد در زمینه اوراق قرضه سررسید شده، کاهش حجم اوراق قرضه خود را آغاز کنیم. این اقدام، به کاهش تورم کمک می کند و از عزم قوی ما برای بازگرداندن تورم به نرخ هدف پرده بر می دارد.
سیاست پولی مسئول تضمین ثبات قیمت است. در این باره، هیچ شکی وجود ندارد. بانک های مرکزی اروپا باید این کار را انجام دهند. مردم منطقه یورو باید برای رسیدن به این هدف به ما اطمینان کنند.آن ها باید برای تضمین ثبات قیمت به ما تکیه کنند و این اولویت ما است.
هنوز کار سخت زیادی برای انجام دادن وجود دارد. تورم یک مهره سخت است. اگر بخواهیم آن را بشکنیم، سیاست پولی نیز باید سخت باشد. اشتباه است که در اولین نشانه های مبهم کاهش فشار قیمت ها، تلاش های خود را کاهش دهیم. ما باید اطمینان حاصل کنیم که تورم بالا واقعاً پایان می یابد. بنابراین، سیاست پولی نباید خیلی زود تسلیم شود.
نتیجه گیری
«آلن بلایندر» نه تنها برای ثبات قیمت، بلکه برای اعتبار بانک مرکزی نیز تعریف مفیدی پیدا کرده است: «بانک مرکزی در صورتی معتبر است که مردم باور داشته باشند آنچه را که می گوید، انجام می دهد».
به همین دلیل بسیار مهم است که عزم خود را نه تنها در گفتار، بلکه در عمل نیز بیان کنیم. این که تجربه تورم چقدر در خاطرات مردم اثر عمیق بر جای می گذارد، به اقدامات امروز ما بستگی دارد.
*یواخیم ناگل( Joachim Nagel) رئیس دویچ بوندسبانک آلمان
سخنرانی ایشان در سی و دومین گردهمایی بانک های مرکزی اروپا- فرانکفورت