تاکید معاون اقتصادی پیشین بانک مرکزی برای عبور از شرایط سخت اقتصادی: تنها راه نجات اقتصاد ایران معکوس کردن سیاست های واژگونه امروز است

اقتصاد ایران در شرایط بسیار دشوار و حساسی است نه تنها نماگرهای اقتصادی وضعیت اقتصاد ایران را بحرانی نشان می‌دهند، بلکه عموم مردم نیز با فشارهای اقتصادی و معیشتی دست و پنجه نرم می‌کنند. اعتماد عمومی مردم و سرمایه اجتماعی بسیار شکننده شده و این اجرای هر اصلاحی را دشوار می‌سازد. با این حال تمام این ها به این معنا نیست که راه حلی برای نجات کشور نباشد. “محمد هادی مهدویان” معاون اقتصادی پیشین بانک مرکزی و صاحبنظر کهنه کار پولی و بانکی، تنها راه نجات اقتصاد را معکوس کردن سیاست های واژگونه ای می داند که در حال حاضر در همه بخش ها اجرا می شود. این گفتگو را در ادامه می خوانیم:

سه مشکل اصلی اقتصاد کشور که رسیدگی به آن اولویت دارد را بفرمایید؟

برخی از موضوعات، باید اورژانسی در دستور کار دولت قرار بگیرد و مشکلاتش قبل از هر برنامه دیگر باید حل شود که یکی از آن ها مدیریت بودجه درآمد، هزینه و کسری بودجه سال جاری است. این اولویت اول است زیرا وضعیت بودجه به شدت آسیب پذیر است و ممکن است اگر بودجه درست تنظیم نشود وضعیت تورم، کسری بودجه و تامین مالی از بانک مرکزی ادامه پیدا می کند. در اولویت دوم، کنترل تورم است. تورم نه تنها از ابعاد بودجه ای تغذیه می شود بلکه از کانال های دیگر از جمله ضعف در سیاست های پولی و ارزی بانک مرکزی نیز اثرگذار است. اولویت بعدی به نظر من مقابله با کرونا و سویه های مختلف کرونا است که در کشور ما خیلی گسترده است.

بدون وجود یک برنامه بلندمدت ناظر بر اصلاح همه ساختارهای حاکمیتی و مدیریتی در کلیه زمینه ها از جمله در نظام بانکی اگر برنامه بلندمدت نباشد قطعا برنامه کوتاه مدت کارایی بالایی نخواهد داشت

این سه مسئله به نظر من در اولویت یکِ اولویت اول کوتاه مدت دولت است. اما به شدت اعتقاد دارم که بدون وجود یک برنامه بلندمدت ناظر بر اصلاح همه ساختارهای حاکمیتی و مدیریتی در کلیه زمینه ها از جمله در نظام بانکی اگر برنامه بلندمدت نباشد قطعا برنامه کوتاه مدت کارایی بالایی نخواهد داشت. اعتماد عمومی به سیاست گذاری دولت به شدت لطمه خورده است و برای این که ترمیمِ اعتماد بین دولتمردان و مردم برقرار شود لازم است یک برنامه بلندمدت و قابل اطمینان که برنامه کوتاه مدت در دل آن برنامه اجرایی شود، دراختیار باشد.

اخیرا رییس کل جدید بانک مرکزی منصوب شده اند. به نظر شما ۳ اولویت کاری ایشان چیست؟

در ابتدا بهبود سیاست های پولی و ارزی و کنترل تورم است این ماموریت نه فقط وظیفه بانک مرکزی ما بلکه همه بانک مرکزی های فعال و موثر در هرکجای دنیا است. در دومین مرحله اصلاح نظام بانکی است و در مرحله سوم، کمک به دولت در جهت خروج اقتصاد از وضعیت رکود تورمی حاکم و به تدریج آزادسازی تجارت خارجی. تجارت خارجی کشور بسته است که این امر گرفتاری های زیادی برای اقتصاد کشور به وجود آورده است.

یکی از مسائل بسیار اساسی در اقتصادها بحث مقاومت در مقابل فرمایشات دولت های متوالی است، این چگونه رخ می دهد؟ یکی از مشکلات اصلی بانک های مرکزی در دنیا این است که با سیاست های انبساطی دولت ها مقابله کنند و این که چگونه آثار سیاست های مالی و انسباطی بر ترازنامه بانک مرکزی و بانک ها را کنترل و نظارت کنند. در ایران این چگونه انجام پذیر است؟!  در مصاحبه ریاست کل جدید بانک مرکزی به هیچ یک از این موارد پاسخ داده نشده است

این اهداف را رییس کل جدید بانک مرکزی هم بیان کردند اما تقریبا اهداف همه روسای کل بانک های مرکزی در این سال ها بوده است، اما سوال مهم این است که چگونه این اهداف قابل اجرا است؟

بله دقیقا سوال اینجاست که چگونه؟ در آنچه که فرموده اند ایرادی نیست. اما آنچه که اهمیت دارد و در فرمایشات ایشان مغفول باقی مانده، این است که مکانیزم ها و سیاست های مورد نظر برای اجرا و تحقق این اهداف کدام است؟! مهار تورم، ثبات نرخ ارز، حمایت از تسهیلات در بخش مسکن، هدایت نقدینگی به بخش های تولیدی و دور کردن تسهیلات از فعالیت های رانتی، استفاده از ظرفیت های بازار سرمایه، کنترل رشد پایه پولی و نقدینگی و غیره این موارد همه اهداف کلی است. یکی از مسائل بسیار اساسی در اقتصادها بحث مقاومت در مقابل فرمایشات دولت های متوالی است، این چگونه رخ می دهد؟ یکی از مشکلات اصلی بانک های مرکزی در دنیا این است که با سیاست های انبساطی دولت ها مقابله کنند و این که چگونه آثار سیاست های مالی و انسباطی بر ترازنامه بانک مرکزی و بانک ها را کنترل و نظارت کنند. در ایران این چگونه انجام پذیر است؟! در مصاحبه ریاست کل جدید بانک مرکزی به هیچ یک از این موارد پاسخ داده نشده است.

به طور سنتی به خصوص از زمان آقای احمدی نژاد دولت های ما به شدت عادت به ریخت و پاش کردند. لذا قبل از این که دولت ها به درآمدها فکر کنند باید یک بررسی جامع در مورد هزینه ها داشته باشند

با توجه به این که کسری بودجه امسال کشور به لحاظ عدم تحقق درآمدها از یک سو و افزایش هزینه ها به دلیل روی کار آمدن دولت جدید از سوی دیگر ممکن است حتی تا ۴۰۰ همت افزایش یابد، پیشنهاد شما برای تامین غیر تورمی کسر بودجه چیست؟

به طور سنتی به خصوص از زمان آقای احمدی نژاد دولت های ما به شدت عادت به ریخت و پاش کردند. لذا قبل از این که دولت ها به درآمدها فکر کنند باید یک بررسی جامع در مورد هزینه ها داشته باشند. هزینه های مازاد و هزینه های دستگاه های موازی زیادی در کشور وجود دارد. یعنی نه فقط باید روی هزینه ها صرفه جویی صورت بگیرد، بلکه باید بسیاری از دستگاه های موازی در کشور درهم ادغام و کوچک سازی شوند.

بعید است در اقتصادی که سالانه 50 درصد تورم دارد و بین 35درصد تا 40درصد رشد نقدینگی دارد یکباره بشود پایه پولی را دچار عدم تغییر کرد. باید کنترل و مدیریت شود ولی عدم تغییر امکان پذیر نیست

همچنین در سیاست تثبیت بودجه ای از نظر هزینه های اضافی و حذف دستگاه های موازی باید یک بازنگری مجدد به “دستگاه خرج کشور” شود. بنابراین اولویت اول بررسی و بازنگری مدیریت هزینه است که بعد از آن باید به سراغ درآمدها رفت. در واقع مدیریت هزینه و درآمد مهم است، تا زمانی که مدیریت هزینه ای درستی صورت نگیرد بعید است درآمدها وافی به مقصود باشند.

آقای رییس جمهور به تیم اقتصادی دستور داده اند که پایه پولی را افزایش ندهند. آیا این کار امکان پذیر است؟ به چه صورت؟

این کار ناشدنی است و به نظر می رسد که اساسا عدم تغییر پایه پولی نمی تواند هدف باشد و آن چیزی که هدف است، کنترل و مدیریت معنادار پایه پولی است. بنابراین من تصور نمی کنم در اقتصادی که سالانه 50% تورم دارد و بین 35% تا 40% رشد نقدینگی دارد یکباره بشود پایه پولی را دچار عدم تغییر کرد. باید کنترل و مدیریت شود ولی عدم تغییر امکان پذیر نیست.

ارزش پول ملی همچنان در حال کاهش است و این در جامعه التهاب زیادی ایجاد می کند. چگونه دولت می تواند جلوی این افزایش را بگیرد؟

کنترل و مدیریت  نرخ ارز در گرو سیاست های پولی و اقتصادی موثر و هدفمند است که هدف اصلی آن در جهت کنترل تورم و هدایت نقدینگی به بخش های تولید و کمک به ایجاد رشد اقتصادی و اشتغال باشد، در این صورت می توان از کاهش شدید ارزش پول ملی جلوگیری کرد. قطعا هم این کار شدنی است و بسیاری از کشورهایی که ارز سخت ندارند هم الان این کار را انجام می دهند و با مدیریت درست ارزش پول ملی خود را حفظ می کنند. وقتی پول ملی کشوری دچار کاهش ارزش می شود، رده بندی آن کشور در جایگاه اقتصادی در ترتیب بین المللی افت می کند. ایران از نظر تولید ملی در سطح جهانی حدود رتبه 18 تا 20 بوده ولی در حال حاضر به رتبه پایین تر از 40 سقوط کرده است.

موضوع حائز اهمیت این است که آنچه در کشور ما اتفاق افتاده سقوط نظام مدیریتی است که در همه عرصه ها هم قابل مشاهده است. همان طور که در عرصه کنترل تورم، کسری بودجه و غیره ضعف وجود دارد، در بخش های تجارت خارجی و تراز پرداخت های کشور نیز این ضعف به شدت مشهود است. سیاست گذاری واژگون در جهت تخریب وضعیت در همه بخش ها وجود دارد. بنابراین یک خانه تکانی و اصلاح ساختاری جامع در سیاست های دولت مورد نیاز است

موضوع حائز اهمیت این است که آنچه در کشور ما اتفاق افتاده سقوط نظام مدیریتی است که در همه عرصه ها هم قابل مشاهده است. همان طور که در عرصه کنترل تورم، کسری بودجه و غیره ضعف وجود دارد، در بخش های تجارت خارجی و تراز پرداخت های کشور نیز این ضعف به شدت مشهود است. سیاست گذاری واژگون در جهت تخریب وضعیت در همه بخش ها وجود دارد. بنابراین یک خانه تکانی و اصلاح ساختاری جامع در سیاست های دولت مورد نیاز است.

رشد اقتصادی ایران در چند سال اخیر منفی بوده و گفته می شود سال گذشته رشدی در حدود  هفت دهم درصد داشته ایم، یعنی ما دو سال شش هفت قدم عقب رفتیم و سال گذشته کمتر از یک قدم جلو آمدیم. چرا این طور شد؟ چه کنیم که رشد کنیم؟ با رشد جمعیت اگر اقتصاد ما به کوچک شدن ادامه دهد، آن وقت آیا  نزاع اجتماعی برای تقسیم کیک تولید پیش نخواهد آمد؟

تردیدی در این موضوع نیست. به جرات ادعا می کنم که در 15 سال اخیر یعنی از ابتدای شروع دولت اقای احمدی نژاد ما مسیر را واژگونه طی کردیم. یعنی 15 سال اقتصاد ما کم و بیش در رکود بود و در این 15 سال حدود 20درصد تولید ملی ما از دست رفته است که 15درصد آن فقط در چند سال اخیر بوده است. بنابراین اقتصاد ما وضعیت بسیار دشواری دارد که همه آن ناشی از سیاست های غلط بوده، از جمله در روابط و تجارت خارجی. لذا برگشت از این سیاست ها یک الزام است. از طرف دیگر در 15 سال اخیر که وضعیت بد اقتصادی که رکود و کاهش درآمد ملی را داشته ایم، رشد جمعیت باعث کوچک شدن کیک اقتصاد شده است. طبیعی است که این اقتصاد جواب این جمعیت را نمی دهد و ایران جز معدود کشورهایی است که با این سرعت بالا در حال فقیر شدن است. چون ما از دو طرف افزایش رشد جمعیت و کوچک شدن کیک اقتصاد با سرعت به پیش می رویم. این جمعیت قطعا اشتغال، مسکن، آموزش، بهداشت و چیزهای زیاد دیگری می خواهند که وجود ندارند. وانگهی ما کشور مسلمان هستیم و اگر به دنبال افزایش جمعیت هستیم چرا به 2 میلیون جمعیت مهاجر افغانی تابعیت ایرانی نمی دهیم؛ همان گونه که بسیاری از کشورهای مرفه دنیا سیاست های مهاجرتی را تشویق می کنند.

رشد جمعیت باعث کوچک شدن کیک اقتصاد شده است

برای رشد فقط یک راه داریم و آن این که همه سیاست ها باید مورد بازبینی قرار بگیرد؛ باید سیاست های اصلاح ساختار در همه زمینه ها از بودجه گرفته تا نظام بانکی، جمعیتی، رشد، اشتغال، سرمایه گذاری، تجارت خارجی، تراز پرداخت ها، محیط زیست، آب، زیرساخت ها و غیره صورت گیرد.

سرمایه گذاری در کشور کاهش یافته است؟ چرا؟ چه باید کرد تا سرمایه گذاری افزایش پیدا کند؟

در چهار دهه اخیر نسبت پس انداز به درآمد ملی کشور به شدت دچار افت شده است، اما این نسبت در شرایط موجود نسبت به سایر کشورها عدد کوچکی نیست. آنچه که اتفاق می افتد این است که سرمایه از کشور خارج می شود. برای این که بتوان سرمایه گذاری در کشور را تشویق کرد و مجدد نیازهای سرمایه گذاری کشور را تامین کرد دولت باید اعتماد عمومی و بخش خصوصی را افزایش دهد. در حقیقت نیاز به سرمایه گذاری خارجی در کشور بسیار بسیار زیاد است مخصوصا در زمینه های نفت، گاز، پتروشیمی، آهن، فولاد، این بخش هایی که به سرمایه گذاری با حجم بالا نیاز دارند ولی به میزان نیاز آن ها منابع در داخل کشور وجود ندارد و سرمایه ها باید از خارج وارد شود. به نظر من دولت ها هیچ عنایتی به این ضعف و کمبودها نداشته و ندارند. این هم جز سیاست های واژگونه ای است که اجرا می شود و باید معکوس شود.

در قبل اثر منفی تحریم ها به اندازه سیاست های غلط دولت نبود. علت هم این بود که ذخایر و ظرفیت های بالقوه بدون این که خود بدانیم خیلی بالا بود. در حال حاضر رفع تحریم و مذاکرات معطوف به احیای برجام اهمیت پیدا کرده است زیرا ذخایر و ظرفیت های بالقوه کشور تقریبا با سیاست های غلط به اتمام رسیده است و تحریم بسیار از گذشته بر زندگی جاری مردم اثرگذار شده است

در این بازار کمبود ارز و افزایش نرخ دلار به نظر شما طرحی مانند طرح واردات خودرو چه اثراتی دارد؟ و اصلا چقدر اولویت دارد؟ و همچنین طرح ممنوعیت واردات لوازم خانگی آیا به افزایش قیمت لوازم خانگی و سودهای نجومی عده ای منجر نخواهد شد؟

درحال حاضر تجارت خارجی کشور به خصوص از خارج به داخل به شدت بسته است و اجازه واردات فقط به کالاهای اساسی و دارو داده می شود. من موافقتی با منع واردات ندارم و کلا منع واردات را بی معنا می بینم چه خودرو و یا لوازم خانگی. زیرا ممنوعیت باعث می شود تا قیمت های نسبی در اقتصاد ملی بهم بخورد و در پی آن تخصیص منابع دچار انحراف و سردرگمی شود، یعنی خود دولت هم در تخصیص منابع گیج می شود.

البته الآن ارزی هم برای واردات برخی از محصولات وجود ندارد. درست است؟

بله، دولت این ممنوعیت را می تواند با هدفمندی سیاست های تعرفه ای حاکم کند. یعنی دولت تعرفه می گذارد و مشکل بودجه را رفع می کند. مثل خودروی خارجی که قبلا با تعرفه بالای 200% وارد کشور می شد. این کار چندین برابر از خصوصی سازی و واگذاری ها بیشتر به بودجه دولت کمک می کند. بنابراین استفاده موثر از ابزار تعرفه لازم است. در کشورهای دیگر حداقل 50درصد درآمد بودجه شان از 3 عامل تامین می شود (سیگار، الکل، انرژی فسیلی)که کشور ما در هر 3 مورد با مشکل روبرو است.

آیا رفع تحریم برای اقتصاد ما اولویت ندارد؟ صادرات نفت، پول های بلوکه شده ما، عدم امکان انجام تجارت خارجی، فرار سرمایه از کشور، رشد منفی اقتصادی، تورم و بیکاری همه مقارن با این تحریم ظالمانه است؟ به نظر شما اساسا نسبتی بین فلاکت فزاینده اقتصادی و تحریم وجود دارد یا خیر؟

چرا قطعا وجود دارد. در قبل اثر منفی تحریم ها به اندازه سیاست های غلط دولت نبود. علت هم این بود که ذخایر و ظرفیت های بالقوه بدون این که خود بدانیم خیلی بالا بود. در حال حاضر رفع تحریم و مذاکرات معطوف به احیای برجام اهمیت پیدا کرده است زیرا ذخایر و ظرفیت های بالقوه کشور تقریبا با سیاست های غلط به اتمام رسیده است و تحریم بسیار از گذشته بر زندگی جاری مردم اثرگذار شده است. اما حتی احیای برجام و رفع تحریم ها نمی تواند تضمینی برای دولت در رجعت به مدیریت صحیح تلقی شود. تنها راه معکوس کردن سیاست های واژگونه ای است که در حال حاضر در همه بخش ها  اجرا می شود.